شنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۳

پنجشنبه



هوای تهران فوق العاده تمیز بود. تمیزی تکان دهنده ای بود. همه چیز برق می زد. کوههای پربرف و ابرهای فوق العاده زیبا. خواننده روسی در حال خواندن . سکوت من و تو، سکوت من و تو. رانندگی من ….تماشای زیباییها….فضای سبز بزرگراه مدرس و برجها و کوه و ابر و برف ولی از همه چیز مهم تر و زیبا تر ….حضور گرم تو بود و هست. صدای گرم فریدون فروغی در مغزم، در آن دور دستها می شنوم.
مهر تو را دل حزین، بافته بر قماش جان
پرده به پرده نخ به نخ، تار به تار، پود به پود
در دل خویش طاهره، گشت و نیافت جز تو را
صفحه به صفحه، لا به لا، پرده به پرده، تو به تو

هیچ نظری موجود نیست: