یکشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۶

تهران - خارک - گناوه - بوشهر - تهران

چهارشنبه و پنجشنبه برای سومین بار جزیره خارک بودم. آخر دنیا...وقتی رسیدیم بالای خارک دریا به شدت طوفانی بود و این ما رو برای برگشت نگران می کرد، چون به خاطر نبودن بلیط هواپیما، برگشت رو قرار بود از طریق دریا بریم بوشهر و ساعت 10 شب از بوشهر به سمت تهران پرواز کنیم. از جهت و دود شعله های فلر می شد فهمید که هوا چقدر خرابه و البته خوشبختانه این باعث می شد هوا خنک تر باشه. یه راست رفتیم سر زمین سایت، پیمانکار ژئوتکنیک مشغول کار بود و مشغول حفاری و نمونه برداری از دو تا گمانه 20 و 30 متری...برای اولین بار که به صورت عملی کار حفاری و نمونه بردای گمانه ها و آزمایش سی-پی-تی رو می دیدم. تجربه خوبی بود. یکی از گمانه های پیزومتریک روی خط لوله فروزان می خورد بنابراین با کمک نقشه بردار و نقشه ای که روی لپ تاپ داشتم مختصات جدید رو پیدا کردیم...آخر تکنولوژی!! لپ تاپ رو زده بودم زیر بغلم و هی از این تپه ماهور بالا و پایین می رفتم...جالب اینه که هیچ کس از محل دقیق لوله های نفتی که زیر خاک دفن شده اند نقشه ای نداره!!! چیز جالبی که توی سفر قبلی که 20 اسفند بود ندیدم و این دفعه بود این بود که در سر تا سر خط ساحلی جزیره در هر 500 تا 1000 متر یک دونه ضد هوایی با سرباز کار گذاشته بودند. ظاهراً از بعد از عید اقدامات امنیتی به شدت افزایش یافته و این البته خوبه چون جزیره ای که 95 درصد نفت ایران از اونجا صادر میشه باید بیشتر از اینها حفاظت بشه. البته در وسط جزیره هم سایت موشکهای زمین به هوای اس-300 قرار داره که حمله هوایی به جزیره رو خیلی سخت میکنه. البته اقدامات امنیتی کار رو برای رفت و آمد ما سخت میکنه، چون هر دفعه برای گرفتن مجوز ورود و خروج به جزیره از هفت خوان رستم باید رد بشیم!! و به همین دلیل نمیتونم دوربین عکاسی رو با خودم بیارم و عکس بگیرم چون با این اوصاف گرفتم مجوز برای ورود دوربین عکاسی احتمالاً یک فرآیند بسیار نفس گیر خواهد بود. بگذریم از این که توی گوگل ارث همه چیز جزیره در معرض دید همه هست. یکی از مناظر آشنای جزیره که حداقل روزی 3-4 بار از کنارش رد می شدیم. بارگیری نفکتشهای غول پیکر در ضلع غربی جزیره بود و نفکتش کاملا سوخته ولی غرق نشده یادگار زمان جنگ بود. از این نفت کش سوخته الان به عنوان جایگاه برای پهلو گرفتن یدک کشها استفاده میشه..خیلی دوست دارم یه بار برم روی اون نفت کش ...عکسش رو در زیر ببینید از سایت پانورامیو پیدا کردم..اون طرف تر هم یک نفت کش خارجی مشغول نفت گیریه!!

محل اسکان و خوابگاهمون کمپ دوو بود که شرکت دوو 15 سال پیش به یادگار گذاشته و انصافاً یکی از سرسبز ترین مناطق جزیره است چون اون خارجیها کلی درخت و گیاه کاشتند اونجا...هر کانکس دو تا اتاق و چهار تخت داشت به اضافه سرویس بهداشتی در وسط...آب تقریباً قطره قطره میومد توی این دو روز...تجربه قبلی باعث شده بود که این دفعه...تلویزیون 5 اینچ رو با خودم بیارم..چون عملاً از ساعت 7 شب که شام میخوری دیگه هیچ کاری نمیتونی بکنی...همکارم که همراهم بود..(مدیر کارگاهمون) مثل مرغ و خروسها ساعت 8:30 میره میخوابه و اتاقش هم از من جدا میکنه همیشه!! چون با شورت ولو میشه و مثل خرس میخوابه و ساعت 4-5 صبح هم پا میشه!! بهتر!! این طوری خطرش کمتره!! از شانس من خودم رو کشتم فقط تونستم کانال یک رو بگیرم..بنابراین فوتبال چلسی و لیورپول رو از دست دادم...به جاش تا ساعت 1 با لپ تاب مشغول فیفا بازی کردن شدم!! برای صحبت کردن با موبایل وقتی بیرون میومدم...از شدت هرم آتش فلر که در چند صد متری و روی تپه بود صورتم می سوخت...دیگه من نمیدونم تابستون چه طوری میشه اینجوری دووم آورد.
صبح پنجشنبه بعد از رفتن سر آخرین گمانه و دستورات لازم برای اجباری بودن آزمایشهای بارگذاری صفحه و یک جلسه با مدیر کارگاه شرکت ج برای کسب اطلاعات و بررسی امکانات..رفتیم به اسکله برای اینکه با قایق بریم گناوه...ولی قایق به علت اینکه شب قبل می خواسته دو تا خانم خیلی مهربون رو برای خدمت رسانی به آقایون محترم توی کف!! ساکن جزیره بدون مجوز ورود به جزیره بیاره توقیف شده بود!!! و این یعنی مصیبت واقعی برای ما چون هیچ قایق دیگه ای نبود!! و ممکن بود تا شنبه مجبور بشیم بمونیم!!! با آژانس به همراه ناخدا خلاف!! و چند نفر دیگه رفتیم پیش فرمانده نیروی انتظامی هر چی همکارمون چونه زد که باید بریم و به پرواز نمی رسیم، فرمانده راضی نشد...تازه رزومه خواهر زاده اش رو هم داد تا استخدامش کنیم!! نیروی انتظامی و اطلاعات جزیره...به خصوص روی این قضیه و این خلاف بسیار حساس هستند و به هیچ وجه کوتاه نمیان. دست از پا درازتر برگشتیم کمپ...بعد از ناهار و استراحت دوباره رفتیم اسکله ..خوشبختانه یک قایق دیگه اومده بود...با لطایف الحیلی سوار قایق 20 نفره تند رو شدیم...دریا هم نسبتاً نا آرام بود..منهم تا خرخره خورده بودم...در عرض چند ساعت دقیقاً 6 تا قرص ادویل خورده بودم تا سردردم بهتر بشه..حالا این قایق هی بالا و پایین می پرید...بجز خطر نصف شدن این قایق درب و داغون (که خیلی نگرانم نمی کرد...) خطر گلاب به روتون شدن من هم بود...که اگر 5 دقیقه دیگه این جریان طول می کشید...یه حالی به همه مسافرها داده بودم احتمالاً!!! وارد بندر گناوه شدیم...3 ساعتی توی بندر پر رونق گناوه که پر از مغازه های پوشاک و ...بود گشتیم و خرت و پرت خریدیم...قیمتها هم مناسب، اجناس هم همه خارجی و بیشتر تایلندی و چینی... دیگه از کت و کول افتاده بودم...یک ساعت و نیم هم طول کشید با ماشین رفتیم بوشهر و بعد پرواز با ارباس به سمت تهران.توی بوشهر یه سر به بازار سنتی بوشهر هم زدیم..خیلی شبیه اهواز بود...ساعت 1 شب رسیدم خونه...سفر پر ماجرایی بود...موندن و کار کردن توی جزیره خارک به واسطه تمام مشکلات و کمبود امکاناتش واقعاً مثل پوست خیلی کلفتی می خواد....مگر توی قسمت فلات قاره باشی...چون اونجا امکانات ورزشی و تفریحی خوبی داره...میزهای بیلییارد..منظره مشرف به دریا و غروب زیبا..استخر سرپوشیده ..سالن ورزش ....پرندگان و...(دفعه قبلی دزدکی رفتیم بیلیارد زدیم خیلی حال داد!!) واقعاً حوصله آدم سر میره توی این جزیره...و تصور کن که تازه تابستون که بیاد چی میشه...سایت ما هم دقیقاً زیر فلرها قرار داره...دفعه پیش که اومدیم...مدیر پروژه نظرم رو پرسید که اگر کار شروع بشه...حاضری مقیم بشی اینجا و کار کنی...(سه هفته کار..یک هفته استراحت)..با قاطعیت رد کردم. این رو هم بگم که یکی از بزرگترین معضلات این جزیره رئیس اداره کار جدید جزیره هستش که اصلاً حرف حالیش نمیشه و اصرار در بکار گیری نیروهای بدون تخصص بومی جزیره در پروژ ها داره ..مگر اینکه تو با التماس بتونی ثابت کنی که این جا نیروی تخصصی میخواد که تازه در کنارش مجبور میشی به تعداد چند برابر مورد نیاز آبدارچی و نگهبان بومی به صورت اجباری استخدام کنی!!...این بود سفرنامه من ...از جزیره عجیب و غریب خارک.

پنجشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۶

کارت سوخت

اول- چند روز پیش که حس نوشتن پیدا کردم، شرکت پول اینترنت رو نداده بود و اینترنت قطع شده بود...حالا حس نوشتن اون سوژه رو ندارم.
دوم - فوتباله دیگه...ما این همه از بایرن مونیخ و بازیش تعریف کردیم، زرپ دو تا گل خورد توی زمین خودش از تیم منفور میلان..که البته یکیش آفساید بود...یا منچستر که 7-1 رم رو له و لورده کرد..قشنگی فوتبال به همین چیزهاست..فعلاً بین این چهار تیم باقی مونده من لیوورپول رو ترجیح میدم و بعد چلسی...
سوم- استقلال رو بچسب که صدر جدوله...ایول ایول، داش صمد و داش حسین کاظمی رو ایول.
هیچ ربطی هم به فیلم مزخرف اخراجیها نداشت این تیکه.
چهارم- دیشب توی برنامه شب شیشه ای بهروز صفاریان حرفهایی زد جنجالی و بدجور حال مجری رو میگرفت...برنامه رو ده دقیقه زودتر تموم کردند و اونهم پرسید ساعت چنده؟ مجری گفت پنج دقیقه ...نه دقیقه به ده! بهروز گفت :پس ده نشده..چرا برنامه رو تموم کردین...که رشید پور گفت : ایشون با همه چیز مخالفند!!!
خود قضاوت کنید...
پنجم- صبح امروز توی ماشین بودم.رادیو داشت از قول هامانه در مورد سامانه کارت هوشمند سوخت می گفت!!که از بیست اردیبهشت فقط با کارت سوخت می شه بنزین زد...و میگفت از 8 میلیون خودرو 5 میلیون نفر کارت رو گرفتند و سه میلیون نفر نه!! اونوقت چطور میخوان در عرض بیست روز سه میلیون کارت توزیع کنند خدا میدونه...

ششم - داشتم فکر می کردم که کارتم نیومده و چکار کنم...یهو یک راننده الاغی که از سمت خودش نمیتونست پیاده بشه از سمت کمک راننده در رو باز کرد و توی خیابون باریک پرید بیرون و...به سختی ماشین جمع کردم و بووووق زدم براش...توی آینه دیدم..طلبکار هم هست و دست تکون میده که مگه چیه...با انگشت وسط و شست براش علاماتی
بین المللی فرستادم....
هفتم - در پست قبلی بعضی از دوستان کامنتانه و تلفنی نگران جریمه و افزایش خلافی بنده بودند...طبق آخرین اخبار میزان خلافی من تا 15 اسفند 85 ، صفر ریال!! می باشد. قبلاً تا آخر تیر رو تسویه کرده بود....یعنی توی این چند ماه هیچی نبوده..طریقه چک کردن میزان خلافی از منزل هم اینه که...کد 15 رقمی پشت کارت ماشین که رو به شماره 30005151 اس-ام-اس کنید...میزان خلافی رو براتون ریپلای می کنند.
آخر تکنولوژی
نوزده- مارادونای اصلی با مرگ دست و پنجه نرم میکنه...جانشین خلفش لیونل مسی با شماره نوزده بارسلون دیشب با دریبل 7-8 بازیکن و زدن گل...خاطره او را زنده کرد...با زدن گلی شبیه گل مارادونا در جام 86 به انگلیس.
من بازی رو نديدم...داشتيم يک فيلم دی وی دی ميديدم...من يه لحظه زدم کنال ۳ ببينم چه خبره...ديدم مسی چه کرد..يعنی داشت صحنه آهسته گلی که يک دقيقه پيش زده بود رو تکرار ميکرد...چه کرد لامصب!!!!

دوشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۶

استرس

توی همین وبلاگ چندباری نوشتم درباره طرح مزخرف زوج و فرد. من که محل کارم( هم قبلی هم جدید توی ) توی محدوده زوج و فرده خیلی ترکمون زده شده توی این یک سال و نیم به سیستم رفت و آمد و اعصابم. هر روز استرس پلیس و...تازگیها هم سر پل خیابون 64 ام هم پلیس می ایسته واویلا...امروز دیدم پلیس رو راهم کج کردم که از همت و مدرس برم..دیدم ترافیکیست خفن!!! دور زدم و از جلوی چشم پلیسه رفتم تو طرح...توی آینه که دیدم چیزی ننوشت، مهم نبود دیگه واقعاً، نمیخواستم دیر برسم.

حال کردم دیشب توی برنامه شب شیشه ای رضا عطاران که خیلی خوشم میاد ازش، حال این مجریه رشید پور رو چندین بار و با خونسردی و رک گویی گرفت. انتقادهای بیخود میکر د مثلاً که چرا اینقدر هر کی از توالت می اومد بیرون میگفت کار من تمومه هر کی میخواد بره....خلاصه عطاران گفت : یه دستشویی به من بدین من باهاش یه برنامه طنز درست میکنم!! و تو همه سریالهام به دستشویی رفتن اشاره شده. مجری هاج و واج لبخند میزد!!

چهارشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۶

Great Ottmar


مرد دوست داشتنی سوئیسی، مربی بسیار بزرگی است. اوتمار هتسفیلد را میگویم. استاد ریاضیات در سوئیس که فوتبالیست معروفی هم نبوده(شاید هم اصلاً فوتبالیست نبوده). دو بار با دوتیم مختلف آلمانی قهرمان باشگاههای اروپا شده است. دورتموند 1997 و بایرن مونیخ 2001. امسال نیز پس اخراج فلیکس ماگات از بایرن مونیخ مجدداً به صورت موقت مربی بایرن شده است . در اولین گام در ادامه جام باشگاههای اروپا تیم پرستاره ولی آسیب پذیر رئال مادرید را حذف کرد و دیشب در جوزپه میاتزای میلان، 2-2 تیم آ.ث.میلان را متوقف کرد. بایرن دو بار عقب افتاد و هردوبار توسط فن بویتن دفاع! هلندی بایرن این گلها جبران شد که گل دوم – پس از گل پنالتی ناحق میلان- در ثانیه آخر بازی در دقیقه 93 بازی به ثمر رسید. مردک پرمدعا گتوزو به داور روسی اعتراض میکرد که چرا قبل از ارسال خطا سوت نزدی!! فوتبال را دیشب با اعمال شاقه دیدم. به یمن دولت احمدی نژاد که همین طوری الکی خیال می کند هر کاری دیگران کرده اند و در تمام دنیا میکنند بد است، پس ساعتها را جلو نمی کشد! و به یمن برنامه ریزی مزخرف کانال سه تلویزیون ایران که تنها فوتبالی که بابتش پول داده (جام باشگاههای اروپا) به جای ساعت 10:15 ساعت 1:15 !! پخش میکند. خداوند سوئیسیها و کانالهای تلویزیونیشان را حفظ کند که ما توانستیم بازی فوق العاده جذاب دیشب را مستقیم ببینیم. هر چند موقع تداخل با سریال ترش و شیرین مجبور گشتیم با تصویر در تصویر کوچک نگاه کنی!!(زورمان نرسید!) از اصل مطلب دور شدم. اوتمار مربی سخت گیری نیست ، نسبت به فلیکس ماگات ولی مسلماً استاد تاکتیک و نتیجه گیری است. هرچند شاید در ایران به دلیل نیمکت نشین کردن علی دایی در سالهای پیشین و سکو نشین کردن علی کریمی در این فصل محبوب نباشد...ولی مربی محبوب من است . دیشب بایرن به مصاف تیمی رفت که پارسال 4 بر 1 مغلوبش شده بود در همین زمین...ضمن اینکه الیور کان و فن بومل را هم به علت محرومیت در اختیار نداشت. کسی فکر نمی کرد بایرن با رنسینگ جوان در دروازه و آندریاس اوتل کم تجربه که به عنوان یکی از دو هافبک دفاعی در کنار هارگریوز بازی میکرد. این گونه نتیجه گیری کند. وقتی سانیول مصدوم شد و بیرون رفت اوضاع بدتر به نظر میرسید، چون لل به بازی آمد که او هم بی تجربه بود...ولی با دو تعویض موفق دیگر بارین نتیجه لازم را فعلاً بدست آورد.فرق تیم دیشب بایرن با تیم سال 2001 نداشتن فرمانده در میانه میدان است در آن سال افنبرگ فرمانده بی چون و چرای بایرن بود و در سالهای بعد تا حدودی بالاک ولی دیشب بایرن فقط تیم بود و کسی رهبر مطلق تیم نبود..بحث در مورد مهره چینی و تاکتیک بایرن زیاد است...ولی فکر کنم کسی اینجا حوصله خوندن در مورد
تاکتیک 2-2-2-4 بایرن و...را نداشته باشه ...بگذریم.


پ.ن.
1- آخرین کدهای کانالهای سوئیس (SRG) رو همیشه میتونید از این لینک بگیرید. فوتبال جام باشگاهای اروپا، جام جهانی و تنیسهای فدرر رو همیشه نشون می دن.
2- امسال تلویزیون همه فوتبالها رو تقریباً نشون میده و 90 درصد هم دزدی از کانالهای عربی!!!...ما که خوشحالیم..ولی دو تا اشکال داره..یکی اینکه صدای یک فوتبال بی ربط دیگه روی تصویره تا صدای گزارشگر عرب حذف بشه و بعضاً شاید صدای یا علی مدد تماشگران!! مثلاً در بازی لیورپول – آرسنال در آنفیلد هم به گوش برسه!!(دیگه این قدر هم ضایع نیستن!!) و دیگه اینکه سانسورهای طولانی داریم مثلا به مدت دو دقیقه که هی تکرار صحنه های بازیه...اونهم علتش اینه که زیر نویس مسابقه اس ام اس اون کانال عربی دیده نشه!!!
3- الان توی سایت بی بی سی خوندم که سلطان مشکی پوش، رضا صادقی در بچگی طرفدار دو آتشه لنگیها بوده...ولی الان دیگه دو آتشه نیست!! اه اه حالم گرفته شد!! ان شالله تنها نقطه ضعف ایشون برطرف بشه و به آغوش صراط مستقیم برگردند!!