یکشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۱


پنجشنبه اولين تصادفم رو كردم. چند شب پيش سر رانندگي با اژدهاي خفته الكي و شوخي كري خونده بودم. ولي خوب شد. چند تا مطلب ياد گرفتم اول اينكه وقتي كسي كنارم نشسته فعلا كه تجربه كافي ندارم عوض غرق شدن در حرفهاي طرف بايد 100% خواسم به جلو و اطراف باشه. دوم اينكه اعتماد به نفسم توي رانندگي زيادي بالا رفته بود. سوم اينكه حالا اعتماد به نفسم كمتر از حد لازم شده!!!!!! چهارم اينكه بيمه آسيا بدون كروكي تا 50 هزار تومن خشارت ميده. امروز از بيمه من 40000 تومن به راننده ديگه دادند. انصاف آدم خوبي بود راننده اون ماشين. پنجم بيمه چيز خوبيه. (راستي اگر خواستين ماشينتون رو بيمه كنيد يه ندايي به من بدين، پدرم اينكاره هستش (تبليغ!!). ششم بسه ديگه.

هیچ نظری موجود نیست: