یکشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۲

Oskol


آقا ما ديشب داشتيم اين تلويزيون سلطنت طلبها رو مي‌ديديم مرديم از خنده. روده بر شديم. شبيه برنامه طنز بود. يه آقايي به اسم صوراسرافيل با سبيلهاي تاب داده، هي ور مي زد. عينك رو بي هيچ علت خاصي مي زد به چشمش. بد وبيراه مي‌گفت. باز عينك رو برمي‌داشت و باز شر و ور . هي تكرار. از داريوش فروهر تا مصدق و بهنود رو كوبيد. 28 مرداد رو قيام ملي مي‌خواند و همه ملت رو توده‌اي!!! از مشهد نميدونم كدوم بدبختي زنگ زد و گفت: كه همه ما از وقتي شما مريض شدي داريم گريه مي‌كنيم،‌ من و زن و بچةهام!!! گفت پات رو مي‌بوسم!! بابا چه ديوونة هايي پيدا مي‌شن كه به حرفهاي اين اسكول ميرزا!! گوش مي‌دن. جالبه توي مجله چلچراغ اين هفته خوندم توي محله‌هاي فقير نشين مشهد كه حتي آب لوله‌كشي ندارند،‌ ماهواره و لس‌انجلسي ها توي خونه‌هاشون هستند. بدبختها.

هیچ نظری موجود نیست: