یکشنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۲

داغ دل


مي‌دونم توي اين چند وقت خيلي سخت گذشت بهش. مي‌دونم. ولي منهم توي خوشي و آرامش نبودم. مصيبت و داغ دل باهام بود. آره قبول دارم، بايد درك مي‌كردم، ولي شرايط هم بد بود و حالا هم وضعيت خرابه شديد...امسال سال خيلي بدي بود برام. براي من كه زندگي تقريبا آرومي داشتم و امسال يهو مصيبتها ريخته سرم، خيلي سخته. بگذريم. به قول يكي مثل اينكه ما اينجا عادت كرديم ذكر مصيبت بگيم و روضه بخونيم. بگذريم.
شعر سربلند، سروده قيصر امين‌پور - بشنويد

سرا پا اگر زرد و پژمرده ايم
ولي دل به پاييز نسپرده ايم

چو گلدان خالي، لب پنجره
پر از خاطرات ترك خورده ايم

اگر داغ دل بود، ما ديده ايم
اگر خون دل بود، ما خورده ايم

اگر دل دليل است، آورده ايم
اگر داغ شرط است، ما برده ايم

اگر دشنه دشمنان ، گردنيم!
اگر خنجر دوستان ، گرده ايم!

گواهي بخواهيد، اينك گواه:
همين زخمهايي كه نشمرده ايم!

دلي سربلند و سري سر به زير
از اين دست عمري به سر برده ايم

هیچ نظری موجود نیست: