سه‌شنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۱

ريش - عمو سام


كوه امروز هم خيلي خوش گذشت. بعضيها خوردند زمين آي خنديديم!! من تا آستانه سرنگوني پيش رفتم ولي نيفتادم زمين تا بقيه بخندند!! نفرات حاضر خودم، اژدهاي خفته و شكلاتي،‌ بارانه، همرنگ يار، تاكسي درايور و همسرش،‌ آنسوي مه و آقا رضاي عرائض گل و نداي بالاي ديوار ( كه روي ديوار نبود! يه عينك خوشگل هم داشت.) بعدش هم با همرنگ رفتيم فوتبال. قبل از اون رفتيم رستوران شام خورديم. نبايد مي‌خوردم چون چند دقيقه بعد با وجود شكم پري رفتم توي زمين. خيلي هم بد بازي كردم. يه دونه تپوندم توي گل خودمون!! بابا مارادونا رو ول كنين هلمز رو بچسبين. توي فوتبال 3-4 تا لگد اساسي خوردم. الان ساق پاي راستم تعطيله. بايد برم ساق‌بند بخرم. رحم نمي‌كنند لامصبا. اه اه اه حالم گرفته‌است. اول صبح بايد آژانس بگيرم برم يافت آباد خلاف يارو رو رد كنم.

هیچ نظری موجود نیست: