بهار دلکش رسید و دل به جا می باشد ....از آن که دلبر همه اش به فکر می باشد!
امسال دومین بهار و نوروز بدون پدرم بود و اولین نوروز بدون مادرجون(مادر بزرگم). به شدت جای خلی شون حس می شد. دلم بدجوری واسه عیدی گرفتن ازشون تنگ شده. امروز از صدای خونه همسایه روبرویی صدای گریه و شیون میومد. پیرزن همسایه مرده بود. من توی اتاق خودم با صدای گریه اونها گریه می کردم و نمیتونستم خودم رو کنترل کنم. یاد روز فوت بابا افتاده بودم و گذاشتن جنازه توی ماشین نعش کش و حضور همسایه ها....بگذریم.
دیگه....امسال به نظرم سال خوبی باشه...همین جوری الکی!!
از روز 7 فروردین باید سر کار باشم. چون تبریزیها می خوان زودتر سوار مترو بشن، و فقط لنگ کارهای طراحی من هستند!!!
امسال خودم فال حافظ نگرفتم حواسم هم نبود ولی برادرم یهو سورپرایزم کرد. از شیراز و حافظیه اس.ام.اس زد و این فال برام اومده بود.
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شـــــــــورش
سمــــــاط دهـــــــــــر دون پرور ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز ای دل بشور از تلخ و از شورش
بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن
به لعب زهره چنگی و مریخ سلــحشورش
کمند صــــــید بهــــــــــرامی بیفکن، جام جم بردار
که من پیمودم این صحرا نه بهرامست و نه گورش
بیا تا در مــــــــی صـــــافیت راز دهر بنمایم
به شرط آنکه ننمایی به کج طبعان دل کورش
نظر کردن به درویشان منافی بزرگان نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
کمــان ابروی جانان نمی پیچد سر از حافظ
و لیکن خنده می آید بدین بازوی بی زورش
آخ دلم برای کمان ابروت هم تنگ شده!!
پ . ن.
-ایران .....ژاپن رو بفرست پی کارش.
-روز از قبل سال تحویل یکی از ماهی قرمزها مرد. دادیمش به ارشمیدس ....با لذت تمام خورد!!
(ارشمیدس اسم بچه گربه فوق العاده با مزه مونه!!)
دوشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۸۴
1384 - پراکنده
پراکنده - 1384
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر