چهارشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۴

بیست و هفتم اردیبهشت 84

صبح تنها رفتم بهشت زهرا. سر قبر بابا و مادربزرگ، که برای چنین روز بزرگی جاشون خیلی خالی بود. کلی درد و دل و...
بعد از ظهرکمی استرس داشتم.

" و آنگاه فرمود: با قلبی بالدار در هنگام سحر بیدار شوید
و برای روز عاشقی سپاس گویید.
به هنگام نیمروز آسوده باشید
و با خویشتن مناجات کنید
و شامگاه با سپاس به خانه بازگردید
آنگاه برای معشوق از ته دل نیایش کنید
و سروده ی ستایش را بر لبهایتان نقش بندید..."

" استاد! نظر شما درباره زناشویی چیست؟
پاسخ داد و گفت:
شما با هم متولد شده اید و تا ابد با هم خواهید ماند.
اما چون بالهای سفید مرگ بر زندگانی تان سایه افکند،
باز هم با هم خواهید بود.
آری!
در سکون یاد خدا نیز با هم خواهید بودو
اما بگذارید فاصله ای در پیوستگیتان باشد،
تا نسیم آسمانی در میان شما به رقص در آید.
به یکدیگر عشق بورزید
اما عشق را به بند نکشید.
بگذارید تا دریایی مواج در میان کرانه های جانتان باشد.
....
هر یک از شما دل خود را به همسرش دهد،
اما مبادا چنین بخششی برای اسارت باشد.
زیرا دست زندگی به تنهایی می تواند دلهایتان را نگاه دارد.
...."

دم غروب سه شنبه بیست و هفتم اردیبهشت 1384 ، نازنینم و من، رسما متعلق به هم شدیم.
توی محضر، پس از بوسیدن دست مادرم، بغض گلویم را به شدت گرفته بود. چون جای پدرم برای بوسه زدن بر دستانش خالی بود.
....
محتاجیم به دعای خیر...برای خوشبختی و سلامتی....عزت زیاد.

پ.ن. جملات داخل گیومه از کتاب" پیامبر"، نوشته" جبران خلیل جبران."

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۴

رافا بنیتس

رافا بنیتس




بچه که بودم ، حالم از لیورپول بهم می خورد. از بس که قهرمان می شدند. از بس که که اون مرتیکه بی احساس، یان راش گل می زد. از بس که منچستر محبوب من با نورمن وایت ساید و برایان رابسون ...زیر دست اونها می ایستاد!! بعدها حالم از منچستر بهم خورد به خاطر همون چیزها، به خاطر فرگوسنی که مثل علی پروین بود. یه کم!!! به خاطر حال اساسی که سال 99 به بایرن دادند و...!!! حالا من تو انگلیسیها آرسنالی شده بودم. بین 4 تیم باقی مونده لیگ قهرمانان. لیورپول رو بیشتر از همه دوست داشتم. آخه دیگه بایرن مونیخ و بارسلون و یووه و ارسنال هم نبودند. از چلسی هم که خوشم نمیاد به خاطر پولداری که همه چیز رو می خواد با پول ببره و به خاطر مربی که بیش از حد مغروره!!! امشب لیورپول با گل دقیقه 3 چلسی رو زد و رفت فینال. جو استادیوم فوق العاده بود. فقط اگر یه بار دیگه به صحنه سوت پایان نگاه کنید که جمعیت چطور ترکید!!! شور و حال رو بهتر می فهمید. بیچاره مایکل اوون که رفت از این تیم و رفت قاطی اون مادریدیهای حال به هم زن!! حواشی آخر بازی هم باحال بود. اشکهای بازیکنان چلسی و شادی لیورپولیها! و البته مورینیوی مغرور که کم مونده بود با تک تک تماشاگرها هم دست بده!! جالب این بود این بار وایستاد جلوی تماشاچیهای لیورپول و تشویقشون کرد. بر خلاف جام اتحادیه که توی همین استادیوم علامت هیس رو بهشون نشون داد. و جالب اینکه دو تا هولیگان لیورپولی بالا سر تونل خروجی دولا شده بودند و علامت هیس رو به مورینیو نشون دادند. چیزی که عوض داره که گله نداره!! ( اینها رو تلویزیون ایران احتمال انشون نداد. مورینیو هم نشون داد که بعضی وقتها قاط میزنه!! یه بار توی جام حدفی جلوی نیوکاسل که بازی رو 1-0 باخت. و دقیقه 45 هر سه تعوضش رو کرد تا وقتی دقیقه 50 مصدوم داد تیمش مجبور شد 10 نفره بازی کنه!! تو این بازی هم یک ربع آخر رابرت هوث آلمانی که دفاع جلو زنه . آورد توی زمین نوک حمله!! و لی دریغ از یک صحنه خطرناک توسط اون!! و از اون طرف ..رافا بنیتس جنتلمن اسپانینایی که نشون داد خداوندگار تاکتیکه!! و اگر تیمش قرار باشه گل نخوره واقعا نمیخوره. شاید فقط خدا باید بیاد پایین و بتونه کاری کنه!! این رو توی دو بازی با چلسی و یک بازی با یووه نشون داد. بگذریم. بازی فینال مونده ...احتمالا لیورپول و میلان. میلانی که ازش متنفرم....