شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۵

استقلال




عجب روزی بود. جمعه. بعد از سالها دوم شدن و بالخره استقلال اول شد و به حق خودش رسید. برادرم گفت که بریم استادیوم ولی نرفتم و خودش با مسعود رفت. البته جای من وسروش رو هم خالی کردند.روایت مسعود رو بخونید از این قضیه که خیلی باحاله. اول که بازی شروع شد با دیدن اینهمه تماشاچی شوکه شدم. 104-5 هزار نفر یه سره آبی پوش. جو وحشتناکی بود. سالها بود استادیوم برای یک بازی باشگاهی این جوری پر نشده بود. حتی بازی استقلال هم پرسپولیس هم جای خالی براش میذارند توی این چند سال. شاید این جو تمام آبی پوش آخرین بار و با چنین عظمتی توی بازی استقلال - نوبهار ازبکستان و الاتحاد عربستان بود اونهم مال سالهای پیش بود.
قبل از گل اول استقلال به شدت استرس داشتم و دست و پام می لرزید و طبق معمول اینجور بازیهای حساس دلپیچه شدید. خوشبختانه آقا رضا روی سانتر بی نظیر نیکبخت زود گل زد.هر چی بود بالاخره اول شدیم. و حال و حول. بنده هم باید به یه عده ای شام بدم به خاطر این پیروزی!! جای سروش توی ایران خیلی خالی بود که این بازی رو با هم ببینیم و جشن بگیریم. البته میدونم که هر جوری بوده توی کانادا یه جایی رفته بازی رو مستقیم دیده و صفا کرده. بهترین بازیکنای استقلال توی این فصل به نظرم به ترتیب مجتبی جباری و عنایتی و حسین کاظمی بودند. البته بقیه هم خوب بودند. نحوه اهدای جام قهرمانی هم طبق معمول ایران به بدترین و مسخره ترین شکل ممکن برگزرا شد. همه اون وسط بودند به جز اونایی که باید باشند. بابا یه کم فینالهای خارجی رو ببینید تا سازماندهی و نظم و ابهت اهدای جوایز رو یاد بگیرید.

استقلالیها جام به دست بودند و اون موقع من هم ریکا بدست!!! طی یک اقدام داوطلبانه به پیشنهاد خودم که گفته بودم اگر استقلال امروز قهرمان بشه ظرفهای ناهار با من ، داشتم ظرف می شستم!!

چهارشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۵

چرا مطلب قبلی رو نشون نمیده؟ تو آرشیو نشون میده فقط!
Ronaldinho

خب بارسا با بازی اعجاب برانگیز رونالدینیو، حال میلان رو تو سنسیرو گرفت. تو نیو کمپ هم که....هفته بعد له و لورده میشن.
صحنه گل بارسا رو اینجا میتونین ببنید.
http://www.uefa.com/index.html


از بین چهار تیم باقیمانده لیگ قهرمانان. از میلان متنفر هستم. 3 تای بقیه رو دوست دارم. اول بارسا...و بعد آرسنال و و یارئال. ارسنال رو که از سالها پیش دوست دارم. ویا رئال رو بخاطر ریکلمه و اینکه توی فیفا 2006 مربی این تیم هستم!!!
امیدورام این رونالیدینو تو جام جهانی نتونه این جوری بازی کنه. چون از تیم برزیل متنفرم.

حوصله کار کردن ندارم. این اینترنت هم بد جوری ما رو از کار و بار انداخته.
امروز پدر بزرگم باید چشمش رو جراحی کنه. مامان بردتش بیمارستان.دیشب خواب بدی دیدم. نگرانم.
پوپک گلدره هم مرد بعد از 8-9 ماه در کما بودن....یه جورایی شبیه پدرم مرد. اونم 4 ماه تو کما بود. بعد از 2 سال و نیم. هنوز یه شب در میون خواب میبینم و کابوس. بگذریم.

این مجموعه زندگی به شرط خنده ، باحاله. دیشب که روده بر شده بودم از خنده. حمید لولایی بچه شده بود و دست تو دماغش میکرد و تف میکرد و گریه می کرد و...

دیشب یکی بهم گفت که بد قلق تر از من توی زندگیش ندیده . جالبه.
فکر فروش و ساخت خونه بدجوری فکرم رو مشغول کرده. نمیدونم هم از کجا باید شروع کنم. یعنی مملکت همه چیزش رو هواست و شرایط و قوانین هم نا معلوم. قیمت سکه هم داره سر به فلک میزنه. توی یه جایی امروز خوندم که ممکنه رشد قیمتها تا 5-6 ماه دیگه بزنه به بخش مسکن. بابا چه خبره اینجا؟
جمعه اگر خدا بخواد به لطف یزدان و بچه ها ، استقلال قهرمان میشه. یه ماه پیش خواب دیدم که بازی آخر استقلاله توی یک استادیوم پر از تماشاچی. جلوی یک تیم نارنجی. ( از خواب که بیدار شدم، یادم اومد بازی آخر با برق شیرازه نارنجی پوشه.). استقلال باید ببره ولی تا دقیقه 91 بازی 0-0 است و ما حرص میخوریم. پیروز قربانی که روی لباس ورزیش یه مانتوی سیاه و سفید پوشیده - جون من خواب رو حال میکنید - توپ رو سانتر می کنه و عنایتی با هد گل میزنه. و قهرمانی و خوشحالی و ...
حالا جالب اینه که پیروز قربانی جمعه قرار نیست بازی کنه چون محرومه. ولی اصلا حس و حال نود دقیقه حرص و جوش ندارم و سکته هه رو خواهم زد. همون نیمه اول گل بزنن کار رو تموم کنن. نو این آجرلو و تیمش رو آجر کنند.

از خزعبلاتی که به صورت رگباری نوشتم . رسما عذر خواهی می کنم.








چهارشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۵

داروگ

بیست و سه روز از سال نو گذشته و من حوصله نوشتن ندارم.
راستی سال نو همگی مبارک!!

" قاصد روزان ابری ، داروگ کی میرسد باران"
این شعر از صبح داره توی مغزم پخش میشه. با صدای سهیل نفیسی .

کیک زردمون هم مبارک باشه. فیتیله روشن شد.