شنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۵

سالگرد عروسی

اول دیماه اولین سالگرد عروسیمون بود. به همین مناسبت شب یلدا ملت ریخته بودند خونه مون و یلدا بازی و کادو بازی و...خب خوشحال شدم از گرفتن کادویی!! ولی بنده ترجیح می دادم یک جشن کوچیک دونفره داشته باشیم...نه این طوری...البته نمیتونی مثلا به خواهرها و والدین بگی که تشریف نیارید ما میخوایم تنها باشیم!!! یا می خوایم بریم بیرون.
البته اشکال از منه ، ظاهراً باید یک مشکل روانی باشه که این جور موقعها در معرض توجه جمع بودن یا تابلو بودن رو دوست ندارم...شب جشن ازدواجمون هم همین مشکل رو داشتم همه اش از اون وسط فرار می کردم می رفتم گوشه کنارها تک تک با بعضی از مهمونها گپ می زدم ،یا تنهایی وسط باغ قدم میزدم تو تاریکی. بعد مجری داد میزد که من رو پیدا کنند تازه مشکوک هم شده بود به من!!!. البته واسه این که بدونید این واقعاً یک مشکل روانیه این رو بگم که به آدمهایی توی جمع اینجوری در کانون توجه هستند حسودی می کنم فطیر!!! ولی وقتی خودم در کانون توجه قرار می گیرم...احساس ناراحتی میکنم. اسم این بیماری چیه آیا؟؟

پ.ن. یک بازی توی وبلاگستان راه افتاده به نام یلدا بازی، من هنوز از طرف کسی دعوت نشدم. همین جا تهدید می کنم اگر تا 48 ساعت دیگه...کسی دعوتم نکنه...خودم بدون دعوت وارد بازی میشم. والسلام.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

اگر كسي هم دعوتت ميكرد از كانون توجهات فرار ميكردي

ناشناس گفت...

اینجانب رسماً از شما دعوت می کنم در بازی یلدایی شرکت کنید ! در ضمن سالگرد ازدواجتون هم مبارک !

ناشناس گفت...

1- saalgarde aroosi mobarak
2- shomaa rasman davat mishavid be yalda baazi..kasy ham maa raa davat nakard,ba tahdid majbooresahan kardim ....
3-che khabar ?!!!!
:)))

ناشناس گفت...

agha tabrik, man shoma ro davat mikonam ghorban.