شنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۶

ترنج- برای دل خودم

دیشب برای اولین بار توی ماشین آلبوم ترنج محسن نامجو رو گوش می کردیم...آخر مسیر که داشتیم به خونه می رسیدیم، آهنگ ترنج شروع شد و نمیدونم چی توش بود که اشکم جاری شد و خوشبختانه همسر گرامی هم متوجه نشد. امروز توی شرکت فکر کنم بار بیستم باشه که داریم با همکارم آهنگ رو گوش می دیم . چند دقیقه پیش آرشیو وبلاگم رو می گشتم برای مطلبی که 5 سال پیش در مورد رضا دشتی نوشته بودم و خوردم به نوشته های روزهای تصادف و به کما رفتن پدرم...اون نوشته و این آهنگ حالا باعث شده که من هیچ جوری نتونم جلوی سرازیر شدن اشکها رو بگیرم و دیدم اینجا هم ننویسم یهو می ترکه این بغض و باید زار بزنم...پس نوشتم برای دل خودم.