سه‌شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۵

خراب از باد پاییز خمارانگیز تهرانم

چند روز دیگه باید اسباب کشی کنیم. از درکه – پای کوه!! – به شهرک ژاندارمری. دیگه نشد توی ساختمون خودمون یا این دور و اطراف اجاره کنیم. همسر گرامی هم میگفت از لحاظ رفت و آمد اینجا مشکله. به هر حال من که این منطقه رو خیلی دوست داشتم و دارم. پریروز داشتم از پنجره که نمای شمال شرقی رو داره کوهها و ابرها رو نگاه می کردم و از منظره بسیار زیبای ابری و بارانی و رعد و برقی لذت می بردم...دلم گرفت یهو که داریم از اینجا میریم. من عاشق ابر و برف و ...هستم. دوباره به اینجا برمی گردم. یه روزی...
تقریبا 10 ماه اینجا زندگی کردیم و به هر حال آدم وابسته میشه به این مکان، حالا چه برسه به اینکه زمستون برفی و فوق العاده قشنگ و منظره زیبای کوهستان هم در چند قدمیت باشه...بگذریم.

هیچ نظری موجود نیست: