سه‌شنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۶

سه سال پیش خاتمی خطاب به دانشجویانی که در تالار شهید چمران دانشگاه تهران به او اعتراض کردند گفت: "ان شاءا... ما می رويم و بهتر از ما می آيند و خواسته های شما را تأمین می کنند..." /////خاتمي، ۱۶ آذر ۸۳، مراسم روز دانشجو///ظاهراً دعای او برآورده شد!!!

پ.ن. این مطلب رو سرتوماس مور 4 تیر 84 یک روز بعد از انتخاب احمدی نژاد نوشته بود...با خوندن جریان درگیریهای دیروز دانشگاه تهران نمیدونم چرا یاد این جمله افتادم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

alan bazie esteghlal perspolice o man yade shoma oftadam1 goftam shaiad shomam mesle hamkar haie marde ma raftin ye jaie o darin bazi ro negah mikonin, omidvaram ke bade bazi tahlile footbalitono vakht konid inja bezarid ;)
khosh begzare

ناشناس گفت...

بچه که بودم مادرم برام یه عروسک از پارچه های کهنه درست کرده بود ....نمیدونم دختر بود یا پسر ...برای من فقط ممل بود اسمش رو گذاشته بودم مملی!!!!!!!!خیلی باحال بود نمیدونم!!!! شبها تا کنارم نبود خوابم نمیبرد ...شاید بخاطر جنس پارچه اش بود...ولی خوشگل نبود ...خلاصه من این ممل خیلی رفیق بودیم ...حتی من ممل رومی بردم مدرسه درسش خیلی خوب بود ...ممل خیلی از من بیشتر درسها رو میفهمید ...هر سال تند تند قبول میشد ...تا اینکه یه روز گم شد ...نفهمیدم ...شاید رفت بهشت ...شاید رفت خارج ...شاید ازاینکه من همیشه کتک میخوردم دلش سوخت و یه شب از بالای پشت بوم خودش رو پرت کرد پایین و خودکشی کرد ولی بهرحال ممل رفت و دیگه کسی از ممل خبری نداشت . شاید توی مدرسه دزدیدنش یا شاید نمیدونم هرچی بود من ممل رو گم کردم و دیگه ممل نداشتم اون روز هیچ وقت یادم نمیره منی که زیر کتک های ناپدریم گریه نمیکردم وقتی توی محل ااونهمه کتک میخوردم گریه نمیکردم ...مثل ابر بهار بخاطر ممل اشک میریختم میفهمی...مثل ابر بهار ....