دوشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۳

” محبوب من در سال نو



تو را دوست دارم
نمي‌خواهم تو را با هيچ خاطره‌اي از گذشته
و با خاطره قطارهاي در گذر قياس كنم
تو آخرين قطاري كه ره مي‌سپارد
شب و روز در رگهاي دستانم
تو آخرين قطاري
من آخرين ايستگاه تو.

تو را دوست دارم
نمي‌خواهم تو را با آب....يا باد
با تقويم ميلادي يا هجري
با آمد و شد موج دريا
با لحظه‌اي كسوف و خسوف قياس كنم
بگذار فال بينان
يا خطوط قهوه در ته فنجان
هر چه مي‌خواهند بگويند
چشمان تو تنها پيش گويي است
براي پاسداري از نغمه و شادي در جهان. “

شعر از نزار قباني، شاعر سوري

پ.ن.

1-اين نوشته دختر ستاره‌اي توي وبلاگ گريزگاه رو بخونيد.نوشته طولاني و شاخه شاخه ولي جالبيه. نوشته روي جلد اون كتاب هم قابل تامله و تفكر.

2- اگر تگرگي بود ديشب توي تهران، در عرض چند دقيقه كف حياط سفيد شد!

3-دندون عقلم درد مي‌كنه، دكترم گفت بايد بكشم ولي خودش اينكار رو نمي‌كنه. يك دندونپزشك كه خوب دندون عقل بكشه سراغ دارين؟ از الان مي‌دونم خون و خونريزي در راهه با شناختي كه لثه‌هاي خودم دارم.

4-آرسنال و يونتوس باختند....استقلال هم مساوي كرد...اي بابا.

5- همكارامون داشتن مي‌گفتند تلويزيون يه برنامه نشون داده كه از يك دختر كوچولو پرسيدند نظرت راجع به ازدواج چيه؟ دختره گفته دوست ندارم ازدواج كنم ولي دوست دارم بچه‌دار بشم!!! يكي از همكارامون پرسيد اسم برنامه چي بود. مهندس م برگشت گفت : سريال مريم مقدس!! شركت رفت رو هوا.

هیچ نظری موجود نیست: