چهار، پنج رو اول سال نو رو به اتفاق همسر گرامی و خانواده شون و مادر و خواهرم کلار دشت بودیم در رودبارک...بسیار زیباو دوست داشتنی بود. شب سال تحویل و البته شب بعدش برف سنگینی شروع به بارش کرده بود که باعث زیبایی دو چندان منطقه و سال نوی ما شده بود. این عکس رو شب سال نو گرفتم که ریزش برف به خوبی مشخصه...ماشین من هم اون گوشه تصویر دیده میشه. لحظات سال تحویل در زیر نور شمع و در کنار سفره هفت سین و برف در پشت پنجر ها بسیار زیبا بود.
یه ناحیه ای نزدیک کلاردشت وجود داره به نام - پیشمبور - که بار اول بود که اونجا میرفتم و بسیار بکر و زیبا بود..عاشق اون منطقه شدم. یکی از آرزوهام حالا این شده که روزی اونجا بالای اون کوه ، نرسیده به جنگل..یک ویلا بسازم ...
نکته منفی این سفر این بود که من به شدت سرما خورده بودم و اولین بار بود که موقع سال تحویل مشغول فین فین و سرفه کردن بودم.
۴ نظر:
akheee madar barkhalafe sarma khordegi aval sal omidvaram sale khoobi ro dar pish dashte bashi. taze age bekhahid mitonid villa ham besazid ama tabiate bekro dastesh nazanid to ro khoda. ye jaye dige en karo konid
سلام. ممنون از کامنتت. سال نوی او هم مبارک. یه نگاه به وبلاگت انداختم. مثل اینکه کلاً من و تو دو قطب متضادیم...اون از "فقط یووه" گفتنت، اون از استقلالی بودنت...از همه بد تر اینکه من دارم خودمو میکشم لاغر بشم تو مبخوای چاق بشی!!!!!!!!! حتم دارم از آهنگای کویین و کتابای کوندرا و فسنجون و فیلمای مهرجویی هم به هیچ وجه خوشت نمیاد!!!!!!!! از شوخی گذشته، خوشحالم از آشنایی باهات. شاد باشی، امیر
آخ آخ....الان دیدم که طرفدار آرسنال هم که هستی.....جداً یه نکتهء مشترک بین من و تو یافت می نشود!!!!
من از 2001 اومدم ایتالیا. باز خدا رو شکر حداقل از فیلمای مهرجویی خوشت میاد!!! راستی در راستای این مسائل:من پوارو رو به هلمز ترجیح میدم!!! میدونم که الان اگه دم دستت بودم با چوب میزدی فرق سرم ولی گفتم در جریان باشی....شاد باشی، امیر
ارسال یک نظر