0- يكشنبه - شب - داخلي - رفتيم استخر - يادم اومد كه دفعه آخري كه اومدم همين استخر، 6 بهمن 81 بود بعد از مراسم سالگرد داييم. اون شب فاميلي اومديم استخر دانشگاه. اون شب سر يه موضوع كوچيك از دست بابام خجالت كشيدم و شب باهاش حرفم شد. (جريان رو فكر كنم توي وبلاگم نوشتم.) و حالا كه اومدم استخر. عذاب وجدان راحتم نميگذارد. كاش بابا هم بود.
1- دوشنبه - روز - داخلي - عيادت از پدر. از صبح توي ذهنم بود كه يه قرآن كوچيك رو كه توي ماشينه بالاي سر پدر بذارم. از آي . سي . يو كه ميام بيرون ميبينم كه قرآن رو يادم رفته. با خودم ميگم كه ولش كن فردا ميارم. ولي بعد ميگم كه اين حس از صبح با من بوده اگر خداي نكرده اتفاقي هم بيفته تا آخر عمر دچار عذاب وجدان ميشم. پس ميرم سراغ ماشين.
2- دوشنبه - روز - خارجي - يك دوست خوب رو پايين ميبينم كه يه آقاي راننده صد كيلويي رو نگه داشته چون ورود ممنوع ميومده و زده به ماشين پارك شده من!! شانس رو دارين تو رو خدا؟ كارت بيمه رو ميگيرم تا فردا بريم بيمه. بعدش دنبال پلاتين ميريم براي استخوان شكسته ساق پاي بابا.
3- دوشنبه - شب - خارجي - ماشين رو كه توي حياط پارك ميكنم. ميبينم كه گربمون (ميشولك) داره با يه چيزي وسط حياط ور ميره و سعي ميكنه بخوردش!! برق حياط رو كه ميزنم. مي بينم كه يك بچه گربه مرده است!!! دچار وحشت ميشم. يه كابوسي مياد جلوي چشمم كه چند بار توي خواب ديدم.گربهاي در حال خوردن گربه زنده ديگري است!! خودم جرات نميكنم به مامان ميگم مياد و با خاك انداز گربه مرده رو مياندازه توي زمين پشت خونه. ميشولك هم عين خيالش نيست و داره غلت مي زنه و خودش رو لوس ميكنه. عجب صحنه خفني بود.
4- سه شنبه - صبح - خارجي - بيمه ايران - ميدون فاطمي - كارشناس ها خسارت رو نميدن ميگن كه چون بغل به بغل خورده حتما بايد كروكي ميكشيدين. ميريم صحنه رو بيرون دم شركت اجرا ميكنيم دوباره. افسر مياد و قبول نميكنه!! دوباره بر ميگرديم و بيمه فقط 25000 تومن ميده. راننده مقصر يه تلفن ميده كه بعدا زنگ بزنم و بريم پيش صافكار آشنا و اگر بيشتر شد بقيه رو بده! خلاصه عجب بيمه مزخرفيه اين بيمه ايران. بيمه آسيا خيلي راحت تر خسارت ميده. من از امروز به مدت يك ماه. روزي 3 بار شاشيدنم رو تقديم ميكنم به بيمه ايران!! (اميدوارم توي گوگل هر كي بيمه ايران رو سرچ ميكنه به اين مطلب برسه!!) راننده هم چون آدم خيلي بدي نبود ولي به هر حال گند زده. هر سه روز يك بار يه دونه از همون موردها به روحش تقديم ميكنم.
5- سه شنبه - بعد از ظهر - خارجي و داخلي - طرح ترافيك - گير پليس - بابا تقريبا ديگه ميشه گفت به هوش اومده.(نه كاملا، ولي بهترين حالتش بعد از يك ماه بود.) جي. سي . اس 10 . از خوشحالي بغض كردم. فردا صبح چهارشنبه عمل جراحي روي ساق پاش انجام ميشه. اميدوارم به خير بگذره.
6- سه شنبه غروب - خارجي - نمايشگاه خودرو با دوستان.
7- شعر هفته : بيا به صبح من امروز و در كنار ما امشب
كه ديده خواب نكرده است، در انتظار تو دوشم
چهارشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۲
انتظار - 3 - عذاب وجدان و چيزهاي ديگه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر