شنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۳

دور چون با عاشقان افتد تسلسل بايدش


بعد از ظهر پنجشنبه، توي ماشين منتظر نشستي. ماشين در جا روشن و كولر كار مي‌كنه و تو منتظر. بيرون گرما بيداد ميكنه. توي نوارهاي كاست دنبال يه نوار خوب مي‌گردي. نوار همايون، كار قديمي شجريان بعد از مدتها....

باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش
بر جفاي خار هجران صبر بلبل بايدش

اي دل اندر بند زلفش از پريشاني منال
مرغ زيرك چون بدام افتد تحمل بايدش

رند عالم سوز را با مصلحت بيني چه كار
كار ملك است آنكه تدبير و تحمل بايدش

تكيه بر تقوي و دانش در طريقت كافري است
راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش

با چنين زلف و رخش بادا نظر بازي حرام
هر كه روي ياسمين و جعد سنبل بايدش

نازها زان نرگس مستانه‌اش بايد كشيد
اين دل شوريده تا آن جعد و كاكل بايدش

ساقيا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بايدش

كيست حافظ تا ننوشد باده بي آواز رود
عاشق مسكين چرا چندين تحمل بايدش

جمعه ، بعضي وقتها از خودت بدت مياد، وقتي يه جمله‌اي رو مي‌گي كه لازم نيست بگي. هر چند فكر كني كه حرفت درست باشه. ولي چه لزومي داره كه بگي....
بگذر...اي دل اندر بند زلفش از پريشاني منال...

پ.ن. از اين وبلاگ ديدن كنيد. اولين وبلاگ درباره يك فيلم در حال توليد.

هیچ نظری موجود نیست: