زمان به كندي هر چه تمام تر ميگذرد. دلتنگي و بي حوصلگي.
چنان مشتاقم اي دلبر به ديدارت.........كه گر روزي كشم آهي، بسوزد هفت دريا را
به پيشنهاد راننده تاكسي و در كنار بزرگ و گوشه گير ميري زمين تنيس. زير نورافكن نشستي و فكر ميكني و روزنامه ميخوني و گپ ميزني. دو نفر ديگه بازي ميكنند. با گوشه گير به يك نتيجه مشترك ميرسي. اينكه مثلا جوون هستيد ولي دوست داريد زمان مثل برق بگذره توي اين
بهترين سالهاي زندگي. تو دوست داري كه چشم رو هم بذاري و بعد يهو ببيني 3 ماه ديگه است و.....گوشه گير دوست داره چشمش رو ببنده و باز كنه و 6 ماه ديگه باشه و دوست ديگه اش دوست داره 3 سال ديگه باشه. همه يه جوري در انتظار گذر سريع زمان هستيد....چرا؟...بگذريم.
پ.ن.
*
آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست
هر كجا هست خدايا به سلامت دارش...
به سلامت دارش...
به سلامت دارش...
یکشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۳
ناشكيبا
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر