چند روزي رفته بودم گرگان، ولايت آباء و اجدادي، امروز برگشتيم. عجالتا اين شعر بسيار زيبا رو كه اصلا نميدونم شاعرش كيه و توي يه تابلوي خطاطي توي خونه برادرم ديدم مينويسم تا بعد.....راستي عجب باروني داره مياد.
” غزل زندگيم
من ندانم كه كيام
من فقط ميدانم
كه توئي شاه بيت غزل زندگيم
من در اين تيره شب جانفرسا، زائر ظلمت گيسوي توام“
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر