خب. سال سياه 1382 تمام شد. ديگه نميخوام خيلي بنويسم كه چه بر سر من و ما آمد. بگذريم.
هر چند توي همين سال سياه هم لحظات شاد و بسيار خوبي هم داشتم. لحظاتي در كنار او . در اوج عشق و شادي. و لحظاتي سخت هم بود كه چون او در كنارم بود سختيها آسانتر ميشدند. بگذريم. روز آخر سال 82 هم يك روز مزخرف بود. از ساعت 9 تا 2 بعداز ظهر توي مسير و ترافيك بهشت زهرا بوديم. بعدش حس كردم داره يه بلايي سرم مياد، با خودم گفتم ميخوابم خوب ميشه. بلند كه شدم ديدم سرم داره ميتركه. دردي غير قابل تحمل حتي دراز هم نميتونستم بكشم بايد مينشستم تا درد يه كم آروكم بگيره ميخواستم سرم رو بكوبم به ديوار بعدش هم كلي بالا آوردم. خلاصه داشتم رسما ميمردم. روز آخر سالي هم اين جوري گذشت. و روز اول سال خيلي عجيب بود. برف شديد تهران موقع سال تحويل يه چيزي بود كه من توي اين 30 سال زندگيم نديده بودم. عين خارج شده بود و كريسمس!! اميدوارم نشونه بركت و اينها باشه براي سال 83. اولين تحويل سالي بود امسال كه پدرم در ميان ما نبود و جاش خالي بود بشدت. و گريه مادرم.....هر چي ميخوام ننويسم از اين تلخيها نميشه. سال 83 شروع شد سالي كه ميدونم پر از صبر و انتظار و اميد خواهد بود و البته سخت، كه اميدوارم فرجام خوب و خوشي داشته باشه. و به قول دوست نازنيني با اين نگاه شروع نكن كه سال سختيه و....چشم. فال حافظ گرفتم براي شروع سال و ديدم آشناست. يه كم فكر كردم يادم اومد موقع شروع سال 79 دقيقا همچين فالي برام اومده بود و حالا همونه.....
صوفي ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ورنه انديشه اين كار فراموشش باد
آنكه يك جرعه مي از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد
شاه تركان سخن مدعيان ميشنود
شرمي از مظلمه خون سياووشش باد
گر چه از كبر سخن با من درويش نگفت
جان فداي شركين پسته خاموشش باد
چشمم از آينه داران خط و خالش گشت
لبم از بوسه ربايان بر و دوشش باد
نرگس مست نوازش كن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
به غلامي تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه بندگي زلف تو در گوشش باد
خوش باشيد.
پ.ن.
1- سال 82 از لحاظ فوتبالي خوب بود برام بيشتر از هميشه گل زدم و بهتر از هميشه بازي كردم در 30 سالگي تازه شكوفا شدم!!!
2-از لحاظ مالي هم سال مزخرفي بود كلي از در آمدهاي نظارت ساختمون بخاطر اوضاع بي ريخت تراكم از بين رفت!!
3- هي ميخوام از 82 ننويسم نميشه! سالي بود كه كلي تجربه داشت توش. تلخ و شيرين. كه مطمئنم كه اين تجربهها در آينده به دردم خواهد خورد. باعث ميشه تا كلي از اشتباهاتم رو ديگه تكرار نكنم.
4- و تو ميداني كه من عاشق آن نگاه معصوم و كودكانه، آن لب ورچيدن و لبخند شيرينت هستم وقتي به اون عروسك قورباغه و چشمان از حدقه بيرون زدهاش نگاه ميكردي؟ اين را ميداني؟
5- احمد شاملو ميگه:
هزار كاكلي شاد
در چشمان توست
هزار قناري خاموش
در گلوي من
عشق را
اي كاش زبان سخن بود.
6- اول فروردين آخر شب، شبكه زد-دي-اف آلمان يه برنامه زنده داشت با حضور 600-700 تماشاچي. باور كردني نبود. كريس دي برگ به طور زنده آهنگ ” بانوي سرخپوش “ رو اجرا كرد. آهنگ محبوب تو و من.......
Just you and me
یکشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۳
Just you and me
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر