دلم برايت تنگ ميشود حتي اگر ساعتي پيش ديده باشمت. دلم برايت تنگ ميشود حتي اگر دقايقي پيش صدايت را شنيده باشم. دلم برايت تنگ ميشود. دلم يك نقطه كوكولي ميشود. چيزي در درونم تير ميكشد. چيزي از جنس اضطراب از شكمم شروع ميشود و به سمت قلب. قلبم ميكوبد به ديواره. نا خودآگاه رو به جلو خم ميشوم. شايد آرامتر شوم. دلم برايت تنگ ميشود.
مرا سري است با تو كه گر خلق روزگار، دشمن شوند و سر ببرند هم بر آن سريم
گفتي ز خاك بيشترند اهل عشق من ، از خاك بيشتر نه كه از خاك كمتريم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر