شنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۱

چند شبه كه توي حياط مي‌خوابم خيلي خنك و باحاله. توي اتاقم هوا دم داره و مجبورم زير پنكه بخوابم كه خشك مي‌شم. امشب بچه گربه هي ميره روي تخت توي حياط. مجبورم برم بخوابم روي همون تخت. گربه من دارم مي‌يام.
اشكالي كه خوابيدن توي حياط داره. گربه و سوسك نيست. بلكه..سر و صداي بزرگراه پشت خونه است. .

هیچ نظری موجود نیست: