شنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۲

مصيبت - Misery

صبح يه سر به پدرم مي‌زنم. ظهر توي خونه برادرم بهم خبر مي‌ده كه دكتر حزيني، پزشك جراحي كه پسر عمه پدرمه و با مسووليت و مراقبت اون پدرم بستري شده و ما هر روز آخرين اخبار حال پدرم رو با اون چك مي‌كرديم، از كوه افتاده و پرت شده و فوت كرده!! شوك بهم وارد مي‌شه. هنوز يه درصدي احتمال اشتباه و خطا مي‌ره ولي ساعاتي بعد صحت خبر تاييد ميشه. مرد خيلي خوبي بود و پزشكي حاذق. 6 سال مستاجر ما بودند و دوست و همراه.خيلي سريع توي كارش پيشرفت كرد. من اولين صعودهاي و كوهنورديها، اولين شيرپلا و پلنگ چال رفتنها رو همراه اون شروع كردم و حالا سر كوهنوردي كشته شد. باورم نميشه. بعد از ظهر هم كه ميرم بيمارستان حال پدرم يه كم افت كرده باز. با خودم فكر مي‌كنم كه چه خبطي كرديم ما؟؟ چي شده ?? و راست مصيبت داره مياد. با خودم فكر مي‌كنم نكنه همه اينها يه كابوسه نكنه من خودم توي يه حالت بيهوشيم و حاليم نيست !!؟؟ فردا بايد برم بيمارستان تشييع جنازه دكتر از دم همون بيمارستان شركت نفت انجام ميشه. نميدونم چي بگم ديگه. داييم زنگ زده بود به خدا فحش خواهر و مادر مي‌داد!!! قاط زده بود. در عين ناراحتي خنده‌ام گرفته بود. عجب روز آشغالي بود امروز. ماشينم هم نميدونم كدوم موتوري بيشعوري مالونده بهش و رفته و استقلال هم كه باخت . البته اينها رو من چرا مي‌نويسم نميدونم. اينها كه ماديه و چرت و پرت. در برابر ساير مصيبتها چيزي نيست. يك ميليونم اونها هم نيست ولي خب در تكميل يه روز اعصاب خورد كن ظاهرا نقش ادويه رو بازي مي‌كنند. مادرم اينها از دور و بر امير آباد برگشتند مي‌گن نيروهاي ضد شورش قرق كردند اونجا رو . يه سري ملت اسكل ( به ضم ميم و ك ) هم دارند ميزنند و ميرقصند مثلا دارند انقلاب مي‌كنند!! بابا اينها ديگه كي هستن . يه مقاله اكونوميست كه تو سايت بي.بي.سي خوندم جالب نوشته كه،” آمريکاييها درحالی از مطالبات مردم ايران سخن می‌گويند که بيست و چهار سال است با اين مردم رابطه ای ندارند“ و ديگه اينكه
اکونوميست تأکيد کرده است که امکان بروز خشونت در فرايند تحولات سياسی در ايران وجود دارد و بروز خشونت را فاجعه ای برای ايران دانسته است.
من نميدونم ملت كي مي‌خوان درس بگيرن كه با خشونت هيچي درست نميشه. مي‌ترسم از تكرار وقايع سال 60، خدايا به خير بگذرون. خدايا خوب داري حال ميدي بهمونها!! دمت گرم. باشه.

هیچ نظری موجود نیست: