ديشب پدرم گفت كه عموش كه توي شهرستان بود به علت ناراحتي فلبي فوت كرد. اين عموي پدرم درست هم سن پدرم بود. خيلي ناراحت شدم از مرگش. هر چند به روي خودم نياوردم. آخرين تصوير واضحي كه ازش يادمه مال 6-7 سال پيشه. اون خونه ما و پشت سر هم با هم شطرنج بازي ميكرديم. 50 -50 من ميبرم و اون. ولي بعدش حسابي سر درد گرفتم. چون پشت سر هم سيگار دود ميكرد. چند سالي بود كه كمتر ميديدمش. چرا وقتي افراد رو از دست ميدهيم تازه قدرشون رو ميدونيم؟ چرا؟ يادش گرامي....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر