امروز صبح خونه پسر خالهام با صداي تلويزيون بيدار شدم كه خبر از باخت حاجي زاده در كشتي نيمه نهايي داد. حالم گرفته شد. اين دوره بازيهاي آسيايي همش شكست بود. بخت دبير و جديدي در روز قبل . نبود جوكار موقع كشتي در سالن. بابا من نميدونم چرا اين اتفاقات مسخره فقط براي ايران ميفته؟
ظهر كشتي فينال حيدري رو از راديو گوش ميكردم. هر چند گزارشگر با بي حالي گزارش ميكرد. ولي وقتي قهرمان شد. وقتي گفت كه پرچم ايران رو روي دوش انداخته. اشك توي چشمام جمع شد. بازي فوتبال ايران و كويت رو توي شركت ديديم. بدون حضور كاپيتان دايي.وقتي ايمان مبعلي ضربه آزاد رو چسبوند به تور همه با هم دست داديم از خوشحالي. ايران. وقتي كورش باقري وزنه ميزد، و از راديو گوش ميكردم از شدت استرس اسهال گرفتم!! ولي متاسفانه نقره گرفت. شب وقتي ديدم. حاجي زاده روي سكوي سوم كه رفت بغض كرده و نميتونه حرف بزنه.(چون حقش چيزي جز قهرماني نبود). من هم بغض كردم . وطنم ايران. دختر دائيم بعد از 12 سال از آلمان اومده ايران. جمعه داره بر ميگرده. ولي خيلي ناراحته. مجبوره بره دانشگاهشو رو تموم كنه. ولي بر ميگرده. وطنم ايران. هر چقدر فقر فرهنگي و فلاكت ميبينم باز هم دوستش دارم. وطنمه............ايران.
سهشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۱
وطنم ايران
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر