سه‌شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۱

A.I.




فيلم هوش مصنوعي رو 2 هفته پيش ديدم. ولي شدت تنبلي اجازه نداد چيزي بنويسم. مطمئنم همه اون چيزي يادم بود كه درباره اون فيلم بنويسم يادم نمياد. داستان فيلم داستان توليد يك روبوت به شكل يك پسر هست با احساسات انساني. اون به شدت به زن خانواده خريدار او به عنوان مادر علاقه‌مند مي‌شود. به علت مشكلاتي كه پيش مي‌آيد زن مجبور مي‌شود براي جلوگيري از نابودي او ، او را در جنگل رها كند. او سفري براي انسان شدن و بازگشت آغاز مي‌كند ولي موفق نمشود. 2 هزار سال بعد موجوداتي فرا زميني او را در كف اقيانوس مي‌يابند. نسل بشر از ميان رفته. آن موجودات از موي باقيمانده مادر خوانده در درون اسباب بازي هوشمندي مادر او را براي 24 ساعت زنده ميكنند. و فيلم با خواب ابدي آن دو و وروذشان به جايي كه هر آرزويي تحقق مي‌يابد پايان مي‌پذيرد.


از همين آخر فيلم مي‌توان اين فيلم را فيلمي ديني معرفي كرد. كه اثري مي‌گذارد بيشتر از صدها فيلمي است كه در ايران مستقيما به اسم فيلم ديني ساخته مي‌شود.
استفاده از هنرپيشه نقش پسرك ربوت و چهره جذاب او قطعا انتخابي بسيار عالي بوده كه حس علاقه و همدردي ما را هم نسبت به يك روبوت بيدار مي‌كند. فصل جدايي او و مادر خوانده‌اش در جنگل، بسيار سوزناك و زيبا ساخته شده. ارجاعهاي مداوم به داستان پينوكيو در تمام فيلم اين فيلم را هم به يك پينوكيوي مدرن تبديل مي‌كند.
جود لاو هنرپيشه فيلم ” دشمن در پشت دروازه‌ها“ در اين فيلم در نقش يك ربوت ژيگولو را به خوبي بازي مي‌كند. تيكها و مكثهاي يك روبوت كاملا مصنوعي را به خوبي اجرا مي‌كند.
جايي از فيلم هست در قستمهاي انتهايي، نسل بشر از بين رفته. موجودات فرا زميني(شايد هم آخرين نسل مدرن روبوتها) به پسرك روبوت مي‌گويند كه به انسانها به خاطر اينكه چيزي به نام روح دارند غبطه ميخورند. در اينجا از اينكه انسان هستم كيف كردم!!!

فيلم بسيار خوبي بود2 -3 روز فكر من رو مشغول كرده بود.

هیچ نظری موجود نیست: