دي صبح
تصميم داري امروز قوي باشي و سرحال. شلوار نو ، هنگ تن. پيراهن اتو خورده. جوراب نو. ادكلن. ثبت نام موبايل.
دي ظهر
فكرت مشغوله و ناراحت. هي سعي داري قوي باشي. تصميم داري براي يك روز هم كه شده ظرف 5-6 ماه گذشته به هيچ علتي، به خاطر هيچ چيزي. هيچ قطره اشكي گوشه چشمت نياد.
كلنجار ميري و فكر ميكني.
دي غروب
فوتبال نميتوني بري. چون كشاله رون پات كش اومده و يكي دو هفته حداقل از فوتبال معافي!!
دي شب
اينترنت. توي آرشيو وبلاگ يك نفر. دنبال تاريخ تولد دو نفر ميگردي كه توي اين ماه تولدشونه. پيدا نميكني. ولي به اين متن ميرسي.
پنج شنبه، 22 اسفند 1381
●
شوخی شوخی می گه موضوع چیه ؟ غیرتی شدم ...
جدی جدی از این حالتش خوشت میاد ...
شوخی شوخی می گه شما عزیز دل اینجانب هستید ...
جدی جواب می دی متشکرم ، لطف دارید شما ...
شوخی شوخی نگاهش رو از چشمات می دزده ، می گه من شنا بلد نیستم ، می ترسم غرق شم ...
جدی جدی نگاش می کنی ، می گی خوب برو یاد بگیر ...
شوخی جدی چقدر داری بهش فکر می کنی !!
تمام تلقينهاي امروز ميپره. سيل خاطرات مياد جلوي چشمت. اشك مياد تو چشمات و گريه كه نه، زار ميزني. قدر ندونستي و زار ميزني. سير، واسه خودت گريه ميكني.
دي آخر شب
بازي بايرن مونيخ - رئال مادريد. مساوي يك يك . پيزارو سانتر ميكنه و ماكاي ميزنه توي گل نعره ميزني ولي اليور كان كار رو خراب ميكنه. و رئال با وجود سوسك شدن مساوي ميكنه. خواهرت نميه اول رو كنارت ميبينه به عشق ميشائيل بالاك!! ولي بعد ميره بخوابه.
تمام ديروز
تمام مدت شجريان داره توي مغزت اين غزل سعدي رو ميخونه.
”مرا به هيچ بدادي و من هنوز بر آنم كه از وجود تو مويي به عالمي نفروشم“
از وجود تو مويي به عالمي نفروشم
مويي.....عالمي.
فردا بايد صبح زود..هفت و نيم از خونه بزني بيرون و اين يعني مرگ!! با خودت فكر ميكني. چطور من 21 ماه خدمت سربازي 5:45 صبح از خونه زدم بيرون؟
پ.ن. آواز شجريان را در صداي بك گراند بشنويد.
چهارشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۲
از وجود تو مويي به عالمي نفروشم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر