اسم آهنگيه از گروه ” راسموس “
پنجشنبه -
صبح.
صبح كوفتي شروع شد. تا ساعت 12 ظهر تو رختخواب بودم. خواب كه نبود. كلافگي و بي حوصلگي مطلق.مثل ديروزش كه نرفتم سر كار.
اين بار ساعت 1:30 بعد از ظهر رفتم شركت كه خودي نشون بدم.
اوائل راه دوستم مهدي رو ديدم. سوارش كردم. يه دوري زديم. بهم گفت اون استخاره كه شماره تلفنش رو بهت دادم چي اومد؟ بهش گفتم.
غروب.
رفتم پيش مادر بزرگ. يه چيزايي تعريف ميكرد كه خواب بابا رو ديده و ...هي به من زير صندلي رو نشون ميداد و ميگفت اون جوجهها رو ببين، بهشون دونه بده، گناه دارن!! و البته جوجهاي در كار نبود! با پسر دايي رفتيم استخر. توي استخر يه پسره كور بود و واسه خودش قدم ميزد توي آب. حالم رفت تو قوطي و خدا رو شكر كردم كه نعمت بينايي و سلامتي داريم. نميدونم طرف چه تصوري از آب و محيط استخر داشت واقعا نميدونم. توي سونا باز ياد پدرم افتادم و اينكه پارسال همين موقعها اون احتمالا همين جايي كه من الان نشستم توي سونا نشسته بود و ....
شب.
توي ماشين استينگ داره ميخونه. آهنگ آخر فيلم لئون.
Thats not the shape of my heart
....
And if I told you that I loved you
Youd maybe think theres something wrong
Im not a man of too many faces
The mask I wear is one
صدا روي حد نهاييشه.
توي خونه. تلويزيون داره يه فيلم مستند از جريانات انقلاب ميده. فيلمي كه تا حالا نديده بودم. خب شب راي گيريه ديگه. تظاهرات. خانمهاي بيحجاب. مهندس بازرگان. سخنراني هنگامي نخست وزير شدنش و...عجيب بود. ترتيب زماني فيلم درست بود. بعد از رفتن شاه رفت تظاهرات جلوي دانشگاه. روز ششم بهمن رو نشون داد و بعد تشييع جنازهها. روي كفن يكي اسم دائيم رو نوشته بود. اون روز تشييع جنازه رو قشنگ يادمه هر چند 5-6 ساله بيشتر نبودم.
تلويزيون داره خودش رو پاره ميكنه. سر شب هم آهنگ يار دبستاني رو گذاشته بود. جل الخالق.
آخر شب.
با مادرم نشستيم داريم، فيلم ميبينيم. خيلي ناآرومم. مادرم زير چشمي نگاهم ميكنه. بالاخره طاقت نميارم. بهش ميگم. ميشه اينجا سيگار روشن كنم؟ با اينكه بار اوله كه همچين چيزي رو جلوش ميگم. خيلي عادي ميگه. نه . اشكالي نداره. دود كاپيتان بلك يا به قول بچةها سردار سياه،فضاي اتاق رو پرميكنه. به خودم قول دادم روزي دو تا بيشتر نشه. همون جا جلوي تلويزيون ميخوابم. حوصله اتاقم رو ندارم. غار تنهايي.
پينوشت:
1- جمعه - فال حافظ
در ازل پرتو حــسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهاي كرد رخت ديد ملك عشق نداشت
عين آتش شد ازين غيــرت و بر آدم زد
عقل ميخواست كزان شعله چراغ افروزد
برق غيــــرت بدرخشيد و جهان بر هم زد
مـدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز
دست غيب آمد و بر سينه نا محرم زد
ديگران قرعه قسمت همه بر عيش زدند
دل غمديده مـــــــــا بود كه هم بر غم زد
جان علوي هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خم اندر خـم زد
حافظ آنروز طربنـامه عشق تو نوشت
كه قلم بر ســـــــــر اسباب دل خرم زد
2- اين قدر شو خارجي ديدم كه خفه شدم. چه ميكنه اين گروه ” راسموس“ با اون گيتار برقيها.
linkin Park
رو كه نگو ديگه.
3- دل خوش سيري چند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر