رفته بودم براي نظارت يه ساختمون. مالك ساختمون يه خانومي هست كه بيشتر پسر 18-19 ساله اش سر ساختمونه. مادره هم اون روز اونجا بود. يه 7-8 10 تا هزار تومني توي دستش لوله كرده به زور مي خواست بكنه توي جيب من!!!!!! من دستش رو زدم كنار. از اون اصرار و از من انكار . مي گفت: “ خيال بد نكن مهندس ما به همه از اين پولها مي ديم. شيريني هستش.“ گفتم : ” خوب اشتباه مي كنيد كه به همه مي دين“ (بدبخت رو احتمالا اين قدر ماموران شهرداري و عمله و راننده و... تيغيدن كه خيال مي كنه همه اين جوري هستن.) خلاصه باز اصرار كه من اين پول رو براي شما كنار گذاشتم و...گفتم : بندازين صندوق صدقات!!! من 400000 براي نظارت اين ساختمون پول گرفتم و چيز ديگه اي نمي گيرم. بگذريم...
نتايج اخلاقي:
- من دارم ريا مي كنم!
- يه نفر از پشت صحنه مي گه اگه مثلا يه چك پول 50 هزار تومني هم ميداد باز هم مي گفتي نه؟
- يه نفر ديگه : خاك بر سر خرت!!
- بد جامعه اي شده.
- شان مهندسي رو ببين كه چطور داغونش كردند بعضي از همكاران!!
- ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر