یکشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۱

مشغول يه بازي كامپيوتري هستم به اسم مدال افتخار؛ به جرئت مي گم يكي از زيبا ترين
بازيهايي است كه تا حالا انجام دادم. خيلي شبيه فيلم نجات سرباز رايان مي مونه. به خصوص يه مرحله اش كه اين قدر شبيه فيلم بود و من اون قدر باهاش حال كردم كه دو بار اون تيكه رو بازي كردم. عين نيم ساعت اول فيلم بود. حمله متفقين به نرماندي و به خصوص ساحل اوهاما در فرانسه. يكي از عظيم ترين حملات تاريخ. كه در روز 6/6/1944 انجام شد. توي بازي هم مثل فيلم سوار بر قايقها به ساحل رسيديم. هزاران نيروي خودي دور و برم بودند كه يكي يكي گلوله ميخوردند. بايد پشت آهنها قايم مي شدي تا تير نخوري. نا خود آگاه سرم رو پايين مي آوردم انگار داره گلوله واقعي مي ياد. خنده ام گرفته بود از ديوونگي خودم.

من فيلم ”نجات سرباز رايان “ رو خيلي دوست دارم. يه جائيش رو كه تام هنكس به عنوان فرمانده پس از مرگ دكتر گروهانش در تنهائي گريه مي كنه به عنوان يكي از احساس بر انگيزترين سكانسهاي سينمايي مي شناسم. درباره جنگ به خصوص؛ جنگ ايران و عراق بيشتر خواهم نوشت. مظلوميتي كه بر اين جنگ رفته و توجهي كه ما بهش نميكينم . بخش مهمي از تاريخمون رو فراموش مي كنيم. شايد به خاطر اينه كه بعضيها خيلي بد از اين جنگ دفاع مي كنند و جنبه وطن پرستي قضيه رو به صفر رسوندند و فقط دفاع از اسلام رو مطرح مي كنند. كدوم اسلام!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟ باشه براي بعد...

هیچ نظری موجود نیست: