خوب شب يلدا بود امشب. فال حافظ گرفتم. امسال مثل چند سال گذشته نيت خاص نداشتم. يه کم فکر کردم. نيتي کردم و حمد و سورهاي و... اين اومد. قشنگه
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن منم که ديده نيالودم به بد ديدن
وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم که در طريقت ما کافريست رنجيدن
به پير ميکده گفتم که چيست راه نجات بخواست جام مي و گفت راز پوشيدن
مراد دل ز تماشاي باغ عالم چيست بدست مردم چشم از رخ تو گل چيدن
به مي پرستي از آن نقش خود زدم بر آب که تا خراب کنم نقش خود پرستيدن
برحمت سر زلف تو واثقم ورنه کشش چو نبود از آنسو چه سود کوشيدن
عنان بميکده خواهيم تافت زين مجلس که وعظ بي عملان واجب است نشنيدن
ز خط يار بياموز مهر با رخ خوب که گرد عارض خوبان خوشست گرديدن
مبوس جز لب ساقي و جام مي حافظ که دست زهد فروشان خطاست بوسيدن
اي ول ........دمت گرم.
راستي امشب اژدهاي خفته هم پيش من بود. شب يلدايي حسابي زحمتش دادم.
یکشنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۱
شب يلدا - شهره شهر
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر