جمعه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۲

تون سوزي


پسر خاله‌ام مي‌گفت دفعه‌هاي اولي كه ميبيني روي ماشينت خط انداختند خيلي حرص خواهي خورد ولي بعد برات عادي ميشه ديگه. امروز دو تا خط ديدم روي ماشينم انداختند و من حرص خوردم زياد. ولي سعي كردم كه عادي بشه برام و به روي خودم نيارم. من نميدونم فقط چرا بعضيها بايد اين‌قدر عقده‌اي باشند. كي قراره ما هم به اهل تمدن به پيونديم؟ بيخيال بابا. ولي تونم سوخت.

هیچ نظری موجود نیست: