يكي از استرسهاي هر روزه من پيدا كردن جاي پاركه. خيلي وقتها كه بالاخره گير ميارم. بچهها بهم ميگن كه خيلي خوش شانس هستم. بعضي روزها هم ميبرم پيش يه مرده كه توي يه خرابه پاركينگ راه اندخته ته كوچمون. 400 - 500 تومني هم ميديم. امروز بردم ماشين رو توي پاركينگش . پشت فرمون بودم كه بهم گفت مهندس. اينجوري نميشه كه هر وقت دم شركتتون جا باشه پارك كني و وقتي جا نيست بياي اينجا!!! داشتم شاخ در مياوردم. گفتم خوب مگه ديوونهام كه وقتي جا باشه بيارم اينجا!! گفت نه پس اونوقت بايد 700 تومن بدي!! خلاصه چرند ميگفت. گفت اگر بخواي اينجوري بياي نميذارم ديگه اينجا پارك كني!!! گفتم : همين الان هم نميخوام اينجا پارك كنم. دنده عقب گرفتم و اومدم بيرون. قبلا هم با يكي از بچة هاي ديگه همين بحثها رو پيش آورده بود و اون هم ديگه اونجا نميره. خلاصه ماشين رو بردم كوچه شركت اژدهاي خفته اينها پارك كردم كه هميشه جا هست. گيرم كه بعدش 4-5 دقيقه پياده بايد برگردم!! ..آخيش.
دوشنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۲
Parking
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر