پشت فرمون نشستم، اميرحسين هم كنارمه. پشت چراغ قرمز هستيم. يه ماشيني مياد و ميخواد چراغ قرمز رو رد كنه. به اميرحسين ميگم اين ديگه كيه. ميگه: ” به قول معروف، دستشويي داره!!“ بهش ميگم : ” منظورت اينه كه ان داره ديگه!!؟؟“ ميخنده. ميگم: ” حداقل بگو يارو شاش داره كه من يهكم دلم خنك بشه.اين ادبت من رو كشته!!“ باز هم ميخنده. آقا من نميدونم اين اميرحسين چش شده؟ چرا اينقدر مشنگ شده!! ديوونه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر