چهارشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۲


به خانه همسايه خود طمع نورز - فرمان دهم



خب آخرين فرمان كيشلوفسكي رو هم خوندم. داستان يك كليكسيونر تمبره كه مرده. و حالا دو پسرش وارثش هستند. پدر طي سالها و با گرسنگي دادن به زن و فرزندش صاحب بزرگترين كلكسيون تمبر لهستان شده بود و حالا دو پسرش فهميده بودند كه وارث چه ثروتي هستند. ولي از طرفي دلشون هم نمياد كه به راحتي تمبرها رو بفروشند. حتي يكي از پسرها همسرش ازش جدا مي‌شه و كليه‌اش رو هم مي‌ده تا يكي تمبر با ارزش رو كه كلكسيون رو تكميل مي‌كنه بخره!! ولي تمبرها همه به سرقت مي‌روند. دو برادر بهم شك مي‌كنند. حالا هر دو در اوج فقر هستند. در آخر داستان هر دو خود را پست خونه مي‌بينند كه براي خريد و جمع آوري تمبر آمده‌اند و چون پول كافي ندارند با هم پول مي‌گذارند. راه پدر ادامه . سختي ، فقر، فلاكت، كلكسيون تمبر.
راستي خود من هم 2 تا آلبوم تمبر دارم از دوران كودكي و نوجواني. سرگرمي جالبي بود. چند سالي مشغولش بودم و يهو رها شد.

هیچ نظری موجود نیست: