جمعه، دی ۲۷، ۱۳۸۱

پنجشنبه‌اي ديگر -2 - گرس


تا ديدمش موقع روبوسي يه ذره الفاظ ركيك بهش گفتم!! ولي همه چيز تموم شده بود. 4 نفري شوخ و خندان رفتيم يه چيزي خورديم. با سمند دوستم. يه دوستم شوخي مي‌كرد و مي‌گفت كه اين قدر مجهزه كه اگر آدم فلان پشت فرمونش بشينه ، پيغام ميده راننده فلان است. من گفتم پس غلي (صاحب ماشين ) اون سيمش رو قطع كرده! همه منفجر شدند از خنده! (به جاي فلان يه چيز خيلي بد بذارين!) موقع برگشت يه ذره بحثهاي جدي راجع به كار و بچةهاي مدرسه ميم كرديم. بعدش توي حياط مدرسه باز با يه عده ديگه گپ زديم. حسابي يخ كرده بودم. چند تا فارغ التحصيلاي ميم بودند كه من رو نمي‌شناختند. چون جديد بودند مثلا 11-12 سال كوچيكتر. وقتي از دوستام كه معلمشون هستند خواستند كه من رو معرفي كنند و دوستام گقتند كه من هم دوره يازدهي هستم. كلي تعجب كردند. چون خيال مي‌كردند من دوره 18 هستم ،‌ يعني 7 سال كوچيكتر!! بهشون گفتم خوش گذشته ،‌ جوون موندم!! از يكي دوستام درباره بلاگم نظر پرسيدم. چون منتقد خوبيه و معمولا انتقادهايي كه مي‌كنه خوبه. هر چند من هم گاهي ازش انتقاد مي‌كنم. ولي گفت وبلاگت خوبه. سبك نوشتةهات با هم فرق مي‌كنه بعضي وقتها، ولي خوبه. خوب خوشحال شدم. ولي آخرش گفت كه زياد مي‌نويسي!(راست مي‌گه.) همين دوستم پارسال براي سازمان ملي جوانان يه تحقيق انجام دادند مفصل. موضوعش مشكلات جنسي جوانان در ايرانه. جزوه رو گرفتم كه بخونم. خيلي اطلاعات و چيزهاي عجيب و غريب و مفيدي داره. توي خونه كلي اش رو خوندم. حيف كه نميتونم تايپ كنم و انجا بذارمشون. بعضياشم اصلا روم نمي‌شه. اين تحقيق رو عمرا سازمان ملي جوانان در اين شرايط نمي‌تونه منتشر كنه.شب مهمون داشتيم دوست پدرم كه مقيم كاناداست و فعلا برگشته به اضافه پسر دائيم و خانومش كه از مشهد اومده بودند. يه كم با اون دوست بحث سياسي كرديم. روشنفكر تر از اوني بود كه فكر مي‌كردم. خوشم اومد. آخر شب پسر دائيم اومد پايين سيگار دود كرديم. گفت كاشكي گرس رو كه خونه فلاني جا گذاشتم آورده بودم ،‌ مي‌كشيديم توپ مي‌شديم!! بعدش ”نيد فور اسپيد“ بازي مي‌كرديم. صفا! امتحان كردم خيلي حال ميده! من هم سر تكون مي‌دادم فقط! بعدش مشغول بازي شد. من هم فيلم مي‌ديدم و باهاش گپ مي‌زدم. ولي همه ‌اش با خودم مي‌گفتم كه كاشكي زودتر بره بالا تا من وصل شم به اينترنت. ساعت 12 بالاخره وصل شدم. اوني كه مي‌خواستم باهاش چت كنم بود. خوبه. باز هم درباره يه روز پنجشنبه نوشتم و باز هم طولاني. پنجشنبه‌ها بهترين روز هفته‌است از نظر من. به نظر شما چي؟ در حالت كلي مي‌گم. شايد به علت خاصي در اون هفته روز ديگه‌اي بهتر بشه. مثلا شايد اين هفته چهارشنبه براي من بهترين روز بود....همين.

هیچ نظری موجود نیست: