شنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۱

پيژامه راه راه




يه چند تا دوبيتي توپ از ابرارهفتگي بخونيد. شاعر هم شهرام شكيباست.


اي دوست بس است اينهمه شعر (!) و شعار

جر خورد گلوي تو مكن داد و هوار

يك روز بيا كه خستگي در بكنيم

بنشين و بزن سن ايچ با ماست و خيار



×××××××××××××××××××××××××××



در باب گوشتهاي آلوده!!



يك دختر دلفريب،‌ تنها در پارك

مرد عملي نشسته آن جا در پارك
آقا پسري گذشت،‌ دختر خنديد


پيچاره گرفته ايدز فردا در پارك





×××××××××××××××××××××××××××


و باز هم گوشتهاي آلوده.


ترمز كردند و دخترك ناز نمود

بعدا در لطف و دوستي باز نمود

چالش بنمودند و تفاهم كردند

ماشين حركت نكرد ،‌ پرواز نمود



×××××××××××××××××××××××××××



از عيش جهان نگاه مي‌خواهم وبس

گه گاه كمي گناه مي‌خواهم وبس

از‌ آرين و بيژن و ايكات و برك

پيژامه راه راه مي‌خواهم و بس

هیچ نظری موجود نیست: