سه‌شنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۱

آب سيرابي+ كمربند ايمني


بعد از حوزه رفتيم فوتبال،‌ خيلي چسبيد امشب هم . اولين توپي كه به پام خورد گل كردم. 4 تا گل زدم امشب. ببخشيد 5 تا طبق معمول يكي هم به خودمون. هر چند اگر هم به پاي من نمي‌خورد گل بود.( ماستمالي نكن بچه!) يه پسره هست كه هر هفته بد بازي مي‌كنه. امشب هم زد زانوي ما رو داغون كرد. تصميم گرفتم يه كم پاش رو قلم كنم. ولي ديگه به تيم اونها نخورديم. حيف شد. ولي خوب وضع زانوم بهتر از اونيه فكر مي‌كردم. الان خوبه خوبه. بگذريم. از لحاظ بدني دارم بهتر مي‌شم. نفس بيشتري دارم وبيشتر مي‌دوم. (78). الان هم دارم اين شر و ور ها ور مي‌نويسم برنامه 90 رو هم دارم مي‌بينم. يعني بدون فوتبال من نمي‌تونم زندگي كنم. از اطراف و اكناف لنگه كفش و دمپايي پاره و بطري دلستر و كيسه نايلون محتوي آب سيرابي ! دارند پرت مي‌كنند بنابراين ما رفتيم.
راستي امشب توي فوتبال طي يك اقدام ناجوانمردانه ،‌ شورت ورزشي امير رو حسين رو پاره كردند! از عمق فاجعه منهم بي خبرم.شرمنده.


يه نكته ايمني. موقع رفتن به فوتبال 3 تا ماشين جلوي ما تصادف كردن كه خوشبختانه اميرحسن چون وارد بود خطر رو رد كرد. ولي نكته اينه يه خانومه كه توي پرايد كنار راننده بود. كله‌اش رفت توي شيشه جلو و شيشه شكست. كله خانوم رو نميدونم! توصيه : هنگاميكه جلوي ماشين نشسته‌ايد حتي اگر در بزرگراه نيستيد و سرعت پايين هم هست،‌ كمربند ايمني ببنديد. لطقا.

هیچ نظری موجود نیست: