پنجشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۱

داوطلب


امشب بعد از شركت رفتم مدرسه ميم. بعدش با 3 تا از رفقا رفتيم الواطي و شير پسته خورديم. خونه كه اومدم سراغ گربه پشمالو رو گرفتم. مادرم گفت بالائه! برادرم با شامپو بچه 2 بار شسته گربه رو تا من راحت ازش نگهداري كنم. مادرم مي‌گفت: كلي چرك و آب سياه اومد از بدبخت . ظاهرا نصف وزنش كه پشمه،‌ نصفه ديگشم چرك بود. همش استخوونه! رفتم بالا ديدم روي حوله توي سبد خوابوندنش. با سشوار خشكش كردند ولي نه كاملا. آوردمش پايين. باز توي سبد بند نميشه. هي از سر كولم بالا مي‌ره. دست من رو يه موجود جدا از من تشخيص مي‌ده و ميره دنبالش! الان هم باز خوابيده. مادرم بنده رو تهديد كرده كه گربه رو مي‌اندازه دم در كوچه. نمي‌دونم چكار كنم. الان اگر بخواد مثلا كارخرابي كنه كجا ميره،‌ تا صبح؟ روي فرش هم كه اميدوارم گربة‌ها از اين كارا نباشند. ايها الناس من گربه رو اهدا مي‌كنم به هركي كه بخواد. فقط بايد واكسناش رو بزنيد و ازش نگهداري كنيد!! دو بار شسته شده فعلا. فقط هر چند وقت يه بار بايد اجازه ملاقات به من بدين چون خيلي بامزة هستش. داوطلب نبود؟ متخصصين گربه‌داري كجايند؟

هیچ نظری موجود نیست: