چهارشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۱

ماهور + ‌دوبي



توي ماشين يه كنسرت سه نفره برگزار مي‌شه. تو و دوستت و شادمهر عقيلي، خيالي نيست رو باهم مي‌خونين. حال مي‌ده. تو يه جاش رو هي اشتباه مي‌خوني ولي...حال مي‌ده. ” ...يه روزم نوبت من ميشه برات نامه بدم، بدوني با يكي ديگه‌ام، جاتم اصلا خالي نيست. جاتم اصلا خالي نيست...‌ “ قبلش ولي شجريان توي ماهور فرياد مي‌زنه. ” آخ ، بود درد مو و درمونم از دوست، بود وصل مو و هجرونم از دوست، اگر قصابم از تن واكنه پوست، جدا هرگز نگرده جونم از دوست... “

هیچ نظری موجود نیست: