شنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۱

اوسون


با اژدهاي شكلاتي، بارانه، اژدهاي خفته و همرنگ يار رفته بوديم كوه. دربند. از مسير اوسون رفتيم بالا. من تا حالا اين مسير رو نرفته بودم. خيلي خوش گذشت. برف هم زياد بود و تميز باحال. بچه‌ها شيطنت و برف بازي مي‌كردند. من هي مي‌خواستم قاطي نشم ولي آخرش نشد. من و اژدها دونفري ريختيم سر همرنگ‌يار و كرديمش تو برف. البته باز هم خيلي مقاومت كرد . توي اين درگيري يه بند كوله هم پاره شد!‌ يه جا خواستيم عكس بگيريم. همرنگ داشت مي‌اومد پايين كنار من. من بدون اينكه بقيه بفهمند داشتم شوخيهاي لفظي يه كم ركيك! باهاش مي‌كردم كه يهو برف زير پاش خالي شدو آرنجش محكم خورد به تخته سنگها. از شدت درد ضعف كرد. همه ترسيده بوديم. خوشبختانه به خير گذشت يه كم. بعدش هم رفتيم ناهار خورديم. خوش گذشت . روز خوبي بود. اين مسير اوسون و برفها خيلي عالي بود.

هیچ نظری موجود نیست: