پنجشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۱

ششصد و شصت و شيش


چند روز پيش قبل از رفتن به اهواز همكارمون مهندس ميم، وسط شركت يهو با لحن بچه‌گونه‌اي اين شعر رو خوند. ” ششصد و شصت و شيش . سه تا شيش داره! بچه كه گريه مي‌كنه ، جيش داره! پشه اونوقت نيش داره! “ از شدت خنده فقط كم مونده بود زمين رو گاز بزنيم. حالا اين افتاده تو دهن من. توي اهواز هي با هم اين شعر و تكرار مي‌‌كرديم ، آقايون مهندسين خرس گنده.! امشب هم من توي ماشين خيلي 666 شده بودم. ماشين رو توي حياط پارك
كردم. سوئيچ رو سقف ماشين رها شد و من .....آخي.

هیچ نظری موجود نیست: