جمعه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۲

فرمان نهم - بر همسايه خود شهادت دروغ مده


فرمان نهم يكي از بهترين داستانهاي كيشلوفسكي بود. شايد بعد از فرمان اول بهترين و تو مايه هاي فرمان پنجم (فيلمي كوتاه درباره عشق). حالا اصولا چرا عادت به مقايسه دارم نمي‌دونم!! آره هر كدوم به نوبه خودشون قشنگند. امان از اين ذهن هميشه قياس‌گر !! بگذريم. داستان درباره دكتر جراحه بنام رومن كه بچة دار نخواهد شد. اون اعتراف مي‌كنه كه تا حالا با پانزده زن رابطه داشته. از طرفي به خيانت همسرش و رابطه اون با يك دانشجوي فيزيك هم پي مي بره. همسر رومن وقتي از به خبر‌دار شدن رومن شك مي‌كنه يك طرفه رابطه‌اش رو با دانشجو بهم مي‌زنه و از طرفي همون شب رومن رو هم مي‌بينه كه از همه چيز خبر داره. دوباره قول و قرار و همه چيز ظاهرا به حالت عادي بر مي‌گرده ولي....آخر داستان حس كردم يك فاجعه داره رخ ميده و اينقدر غرق داستان بودم كه داشتم از پيش بيني فاجعه يخ مي‌كردم و اشك توي چشمام جمع شده بود ولي پايان داستان فاجعه نبود. پايان خوبي بود. كيشلوفسكي قابل پيش بيني نبود. داستان توي همون مجتمع مي‌گذره با بعضي افراد داستانهاي قبلي. جالبه. توي همه داستانها اين موضوع صدق مي‌كنه.

هیچ نظری موجود نیست: