یکشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۱

قولنج


باز هم از شركت بگم. مي‌دونم حالتون بهم خورد ولي مطلب جالبيه. همكارمون مهندس ر سر ناهار داشت تعريف مي‌كرد كه وقتي توي شركت پولاد بوده، رئيس شركت موقع دادن عيديشون قولنجشون رو هم مي‌شكسته. من هم كه از نبودن خانومها موقع ناهار امروز سوء استفاده كردم و شيطونيم هم گل كرده بود گفتم : ” راستش رو ميگين ديگه، واقع شكستن قولنج بوده؟ شنيدم يه عده رو قولنجشون رو شكستن و يه عده رو هم كشتند! شما رو هم كشتند! “ از خنده منفجر شده بوديم همه. يكي از همكارمون پرسيد قولنجتون رو چطوري مي‌شكست. همكارمون گفت: ” من رو كه كشتن . نميدونم چه جوري بود! “ باز هم تركيدن بچه‌ها. به بچه‌ها مي‌گفتم اگر عيد رئيسمون گفت بياين هم عيدي بگيرين، هم قولنجتون رو بشكنم يه وقت گول نخورينا!

هیچ نظری موجود نیست: