پنجشنبه - 4 - عروسي... (سفيد
مراسم عروسي توي طبقه همكف و توي دو تا خونه برگزار ميشه. تو به تناوب به هر دوسالن سر ميزني. يكي فضاي سنتي داره ، موسيقي سنتي و چاي و قليون و آش رشته. حتي يه خانمي هم اومد از مهمونا مثل سوسن كوري ! ( به همون سن و سال) رفت وسط با ميكروفن و زد زير آواز. صداش هم خوب بود. توي اين سالن جلوي بزرگاي فاميل قليون هم ميكشيي. بابات چپ چپ نگاهت ميكرد. برادرت جرات نكرد بكشه. پدر بزرگت هم معلوم بود كه شاكيه. خوبيش اين بود كه شوهر خاله آت و يه دائيت هم كشيدند. يه شوهر خاله ديگه ات هم از ترس باباش نكشيد!! ميدونستي كه عقوبت اين جريان دعوا با پدرت خواهد بود توي خونه. كه همين شد و تو شب توي خونه گفتي كه هر كار كه دوست داشته باشي ميكني! و جلوي حرف پدرت وايستادي. اون يكي سالن، سالن مدرن بود! رقص و شلوغي و قاطي و پاتي و يه اركستر حسابي. نور پردازي معركه، همراه با جلوههاي ويژه شامل بخار و حباب و ...عين اين دانسينگهاي خارج بود و تو فكر نميكردي كه بازي با نور اينقدر ميتونه تاثير بذاره توي ايجاد يه فضاي محرك و زيبا. بعضي وقتها به نظرت فضا مجازي مياومد. بعضي وقتها چشم و مغزت هم قاط ميزد. دختر دائيت و دخترخالهات (خواهر عروس)، خالهات و زن دائيت بارها به زورميكشنت وسط كه برقصي ولي تو نرفتي . با اين كه دوست داشتي برقصي، اونقدر كه تمام صورت و موهات خيس عرق بشه مثل يه مسابقه سنگين فوتبال! ولي خجالت و اينكه اصولا بلد نيستي باعث شد كه نري. فقط ميري كنارشون و براشون دست ميزني. دختر خالهات ميگفت كه شب عروسيت ميخواي چي كار كني پس؟ بهش ميگي كه: اون موقع ميام يه كلاس پيشت رقص ياد ميگيرم. شام متنوعترين شامي بود كه تا حالا ديدي. شامل : جوجهكباب (غداي محبوب) - گوسفند درسته شكم پر - ماهي شكم پر - بيف استروگانف - خوراك زبان - شيرين پلو - سبزي پلو با گوشت - خوراك مرغ - پيتزا!! - ميگو - خورشت كرفس و ...انواع سالاد و دسر. تو از چند تا غذا ميخوري با چهار تا ليوان نوشابه!!! و آخرش هم كيك - بستني.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر