یکشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۱

نه؟


دوستم منصور برام نوشته كه چرا همه‌اش توي وبلاگم از اشك و گريه كردنم نوشتم . والله بارها هم از خنده‌ها و شاديها نوشتم. بارها نوشتم كه از خنده منفجر شدم و... فقط هم اشك نبوده. اون اشكي هم كه مثلا از شنيدن يك موسيقي خوب توي چشمهاي آدم جمع مي‌شه معني غم نمي‌ده لزوما. يه جور خلسه و يه حالت دروني و معنوي هم شايد باشه. ولي قبول دارم كه اصولا توي وبلاگها و نه فقط وبلاگ من هميشه يه جور افسردگي و غم به چشم مي‌خوره و اين شايد به اين خاطر ...نمي‌دونم به خاطر چيه. ولي خوب منصور، تو كه مي‌دوني كه خيلي هم آدم افسرده‌اي نيستم. نه؟

هیچ نظری موجود نیست: