رفتيم حوزه كه فيلم دروغگو دروغگوي جيم كري رو ببينيم ولي گفتند به جاش فيلم سقوط باز سياه رو داره گفتم چه بهتر . از پارسال دوست داشتم كه اين فيلم رو ببينم ولي از اون فيلمهايي كه بايد روي پرده سينما ديد حتما. پس منتظر چنين فرصتي بودم. منتظر بودم تا اين كار كارگردان پر كار چند سال اخير كه فيلمهاي بيگانه 1 ، گلادياتور ، بليد رانر، هانيبال و1492رو ازش ديده بودم، ببينم. بعضي از اين فيلمها مثل بيگانه و گلادياتور رو خيلي دوست دارم و بقيه روهم خوشم اومد. هانيبال رو هم اصلا. صحنههاي اوليه فيلم مردم گرسنه سومالي را نشون ميداد. در ادامه جنگ نيروهاي ضربت آمريكايي در سومالي با طرفداران ژنرال فرح عيديد را ميديديم. يادمه چند سال پيش زياد اين اسم رو توي اخبار ميشنيديم. ولي اهميتي برام نداشت. صحنههاي جنگي و فيلمبرداري و جلوههاي ويژه فوق العاده بود. اتفاقات كاملا قابل باور و واقعي و مستند به نظر ميرسيد. سر بعضي از صحنههاي فيلم واقعا هيجان زده ميشدم. همون وسط فيلم هم همش ياد جنگ قريب الوقوع آمريكا در عراق ميافتادم. اين فيلم اين نظريه من و خيليهاي ديگه رو تاييد ميكنه. جنگ در پيش رو براي آمريكا طولاني و پر تلفات خواهد بود. جنگ شهري، در شهري مانند بغداد. بسيار غافلگير كننده و وحشتناك خواهد بود. آنچه در فيلم باز سياه در مقياسي بسيار كوچكتر در موگاديشو ميديديم. آرپي جيهايي كه از هر سوراخي به سمت اهداف شليك ميشوند. غير نظاميهايي كه شايد در نگاه اول بي خطر به نظر برسند. ولي وقتي اولين موج تلفات رو ببينند، آمريكاييها را تكه تكه خواهند كرد. بلايي كه در اين فيلم ميديديم كه بر سر خلبانهاي هليكوپترها مياوردند. در بغداد قضيه بدتر خواهد بود. هر چقدر هم كه پيشرفته باشيد ، جنگ شهري و خانه به خانه با شبهنظاميان پر تلفات خواهد بود و افكار عمومي آمريكا تلفات را زياد تحمل نميكند در طرف مقابل ديوار گوشتي و تلفات زياد اهميتي ندارد. نميدونم جرج بوش احمق اين فيلم رو ديده يا نه. بايد براش پخش كنند. نكته ديگه اينكه ما با نيروهاي امريكايي در اين فيلم همذات پنداري ميكرديم و از مرگشون ناراحت ميشديم چون فيلم از ديد اونها ساخته شده بود و اونها آدم خوبه فيلم بودند. ولي وقتي فكر ميكردم به اون مردم سومالي هم حق مي دادم. بالاخره جنگه ديگه هيچ منطقي هم نداره. هنر پيشههاي فيلم خيلي آشنا نبودند. يكدونشون بود كه توي فيلم نجات سرباز رايان معاون تام هنكس بود. اسمش رو نميدونم. توي فيلم تنها كسي بود كه با قامت افراشته و بدون اينكه پناه بگيره وسط ميدون جنگ اين ور و اونور ميرفت. از اين افراد توي جنگها كم پيدا ميشن. توي جنگ خودمون با عراق هم از اين جور آدمها بودند. مثلا وقتي همه زير رگبار دوشكا كپ كردند و دراز كشيدند. يه همچين افرادي بودند كه بلند ميشدند و دستور پيشروي رو ميدادند. يكي هنر پيشه ديگه هم بود كه شبيه تام كروز بود. جمله جالبي ميگفت: ميگفت اگر بعد جنگ به عنوان بازمانده جنگي از من راجع به اين جنگ سوال كنند. هيچ چيز نخواهم گفت، چون آنها هيچ وقت نميفهمند كه اينجا بر ما چه گذشته. و اين عين اتفاقي است كه براي رزمندگان جنگها در سراسر دنيا ميافته كه مردم هيچ وقت نميفهمند كه چه بر آنها رفته و اين باعث انزوا و سرخوردگي اونها ميشه مثل چيزي كه براي بعضي رزمندههاي خودمون پيش اومده و يا چيزي كه خيلي زياد در مورد سربازان آمريكايي جنگ ويتنام شنيدهايم. يه چيزي هم هست كه اصلا آمريكاييها چرا در سومالي يا جاهايي كه ربطي بهشون نداره درگير ميشند. توي فيلم هم جواب اين پرسش رو نميتونند بدهند ولي فقط ميگويند كه مجبوريم! خشونت فيلم بسيار زياد بود انگستها و دستها و پاها بودند كه قطع ميشدند . بگذريم، جنگ چيز مزخرفيه. يه چيز ديگه. اين فيلم من رو خيلي ياد بازي
Operation Flashpoint مياندازه توي اون بازي كه يكي از كاملترين بازيهاي جنگيه ودر مورد جنگي فرضي در سال 1985 بين ناتو و روسيه است. ارتباطهاي بي سيم و پيامها خيلي شبيه بود. مثلا وقتي ميخوان بگن كه دريافت شد ميگن Roger
توي اين فيلم هم فراوون بود. توي اون بازي هر وقت ارشدت كشته ميشد و تو فرمانده ميشدي اين پيغام رو ميگفت. مثلا
No. 7 Take it command. I say again, take it command.
( يه چيزي تو اين مايهها)
امشب همش اين توي مغزمه.
دوشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۱
Black Hawk Down , سقوط باز سياه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر