رئيس شركت يه ابهت خاصي داره كه بچهها كمتر جلوش شوخي ميكنند. البته يكي بود كه زياد شوخي ميكرد و الان نيست. من هم گهگاهي مزه پروني ميكنم. چهارشنبه قبل يكي از خانومهاي شركت چون تولدش بود كيك گرفته بود. رئيس شركت گير داد كه به اين آقايون كيك نميدي تا كادويي بهت بدن. من گفتم كادويي ما معنويه!! بعد هم محض مسخره بازي براي خودمون 3 تا كادويي درست كردم با كيك و شيرين عسل و بيسكوئيت!! و دادم به اون خانوم! امروز هم صبح رئيسمون گفت كه بايد بجاي مهندس م كه جايي ديگه ماموريت داره بري اهواز. گفتم باشه. بعد گفت رئيس كارفرما گفته كه هر كي رو بفرستين همه امكانات و غداي خوب و هتل و... در اختيارش ميذاريم. من رو به همكارمون گفتم پس ببخشيد كه دارم جاتون مي رم. البته باي لحن خاصي كه يعني بابا منت سرمون نذار رئيس!! بعدشم گفتم اگر ميِشه بليط رو چهارشنبه نگيرن و شنبه هفته بعد بگيرن، چون پنجشنبه عروسي دختر خالهام و اگر من نرم خيال ميكنند كه من ميخواستم دختر خالهام رو بگيرم و حالا چون داره با يكي ديگه ازدواج ميكنه ، من قهر كردم. بچهها و رئيس منفجر شده بودند از خنده!! خوشبختانه جور شد و قرار شد كه هم 2 نفري بريم . - من و مهندس م- و هم اينكه شنبه بريم. همين. بيمزه.
شنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۱
بي مزه پروني
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر